گشت و گذاری در موزه مردم شناسی بیرجند/ خیلی دور، خیلی نزدیک
کتاب تاریخ رسم و رسوم گذشتگان و حرفه و سنتی که مردمان این مرز و بوم در ادوار گذشته داشتهاند، در این نقطه از باغ عمارت جهانی اکبریه بیرجند ورق میخورد که باید با سفر به این نقطه با سنتها، آدمها و مشاغل قدیمی خراسان جنوبیها آشنا شد و به خاطر سپرد.
خبرگزاری فارس- خراسان جنوبی؛ اینجا شهری است از آداب و رسوم و سنتها، شهری که در طبقه همکف عمارت اکبریه بیرجند بر پا شده و هر گوشهاش نشان از سنتی دیرینه دارد. اینجا خیلی نزدیک است به سنتها، آدمها و مشاغل قدیمی و دور از آدمها و زندگی امروزی است.
درهای چوبی مخصوص منازل اعیان شهر با پاشنه گردهایی چوبی نگاهت را میهمان خود میکند، این درها که در قدیم با دایره و اشکال هندسی از جنس چدن و فولاد به صورت برجسته و مسطح تزئین شده است درکوبهای متفاوتی برای زنان و مردان دارد.
حلقهای بزرگ که گوشوارههای قدیمی را به یاد میآورد، درکوب زنانه است و صدای زیر دارد که در گذشتهها به کار می رفته تا صاحبخانه با خیال راحت در را باز کند و اگر چادری بر سرش نبود از دیدن مرد نامحرم پشت در شرمنده نشود.
درکوب دیگر سنگین است، درست مثل همه آنچه که برای مردان به کار میرود؛ کارهای سخت، صدای کلفت و درکوبی که صدای بم میدهد تا باز هم صاحبخانه بداند چه کسی پشت در است.
راهرو به اتاقی میپیچد. دیوارهای آن طاقچههایی دارد که جلوی هر کدام درهای شیشهای نصب کردهاند یعنی این که اشیاء فقط برای دیدن است و قدمت ویژگی خاص آنهاست تا از دسترس دور نگه داشته شوند.
درون هر طاقچه لباسی به نمایش گذاشته شده و کفشها، ارسیها و کلاههای نمدی در کنار لباسهایی که نقش و نگار فراوانی دارند جا خوش کرده است.
زنی با پوشش محلی در حال غربال کردن گندم و مردی مشغول چک زنی است. کشاورزی با شیوه سنتی که داس، خورجین و ترازویی که به آن «میزو» میگفتند نیز از آن دور نمانده است.
راهرو پیش می رود، کمی آن طرفتر مرد روستایی میان انبوهی از سبدهای دستباف نشسته و با دستان هنرمندش تار و پود یک سبد را در هم گره میزند. او سبدهای کوچک و بزرگی که هر کدام برای کاری استفاده میشود مثل آبکش برنج و… بافته است، حالا هم اگر فرصتی و درخواستی باشد باز هم مردان و زنانی در این دیار هنر خود را دریغ نمیکنند.
تنور داغ نان
چند لحظه بعد عجیب گرم می شود، حرارت و گرمای کوره داغ آهنگری در هوا میپیچد، دیوارهای کاهگلیاش از فروغ کورهای با پمپ بزرگی که از لاستیک و چوب ساخته شده روشن میشود، مرد آهنگر پتک بر آهن گداخته میکوبد و شاگردش کوره را داغ نگه میدارد تا ابزارهای فلزی مانند قفل، زنجیر و… زیر نور کمرنگ این کارگاه دوباره جان بگیرد.
آهنگری حرفهای که امروز اگر چه کمتر به چشم میآید اما سالها قبل کسب و کار مردانی قوی بوده که نان را به عرق جبین تهیه کرده و از زور بازو نان میخوردهاند.
در بخش دیگر موزه آماده کردن زمین کشاورزی و مراسم کاشت گندم به تماشا گذاشته شده است و مردان کشاورز خیش چوبی در دست گرفته و زمین را شیار میزنند.
از ابزار کشاورزی هم فراموش نشده است؛ در طاقچهها بیلهای فلزی متعلق به نقاطی مانند خوسف به چشم میخورد که سر پیکانی و نوک تیز آنها مشخصهای برای شناسایی محل تولیدشان است.
در طرف دیگر سالن سماور و ظروف مسی در قاب آیینه طلایی رنگ عروس و داماد نقش بسته است، با همان لباسهای قدیم و مرسوم ازدواج که پشت سرشان با پارچه بزرگ گلدوزی شده نقش و نگار شده است.
هنر بانوان جوان دیروز که حالا شاید پیر زنانی قصهگو شده و خاطرهها از دوخت و دوز این پارچهها، جارختی و روتختیها دارند و صندوقهای فلزی غبار گرفته که نشان از جهیزیه قدیم عروس داشته است زیر سقفی که اصالت در گچ کاری و نقوش زیبای آن دیده میشود، مشخص است.
بوی نان به مشام میرسد، زنی روی سکوی کاهگلی اتاقی مشغول چانه گرفتن از خمیر است و دیگری هیزم در تنور میاندازد و نان به دیواره داغ کاهگلی تنور میزند. در این مطبخ قدیمی همه وسایل یک آشپزخانه را مانند قلیان، چراغهای روشنایی قدیمی، خمهای بزرگ و کوزه سفالی، مشکهایی از پوست گوسفند و ظروف مسی برای طبخ غذا میتوان یافت.
کفش بیرجندی
روی دیوارهای بیرون مطبخ،کلاک یا تو گردون به چشم میخورد. مرد کفاش سوزن به چرم میزند و در میان قالبهای چوبی در اندازههای مختلف روی تنهای از چوب نشسته است. شغلی که با ورود کفشهای خارجی و جدید و گرایش مردم به مد، به موزه سپرده شده است. بیرون از این فضا سطلهایی که از لاستیک فرسوده تهیه شده به تن دیوار آویزان است.
از پیچ این راهرو که بگذری کمان مرد حلاج، پنبهها را میزند تا برای پر کردن داخل بالشت و تشکها آماده شود و کمان حلاج اینک با سفیدی پنبه آشنا و با صدایی نرم اما ریتمی تند پنبه زده میشود. همان صدای قدیمی که آشنای کوچههای گلی بود، «حلاجیه، حلاجی» و زنان با چادرهای گل گلی دورش را میگرفتند و وسوسه نو شدن تشک و بالشت آنها را قلقلک میداد.
زنی قالیباف با لباس محلی پشت دار قالی نشسته و گره برتار و پود فرش میزند، نقشی میبافد از ریز ماهی و لچک ترنج، صدای شانه زدن زن بر دار قالی فضا را پر میکند؛ سه تا زیر، دوتا رو، بده لاکی و… .
زن دیگری توبافی میکند و پارچههایی با دستگاه مخصوص این کار و نخهایی ظریف میبافد، در کنارش دوک نخ ریسی چوبی در دستان زن دیگری میچرخد و پنبهها به نخ تبدیل میشود. حوله و پارچههای نخی خنکی که آن روزها، تن پوش مردان و زنان زیادی میشد توسط مادران و دختران در خانه بافته و دوخته می شد.
چرخ سفالگر و…
انتهای سالن راهرویی است که از آن بوی گِل میآید و صدای چرخ مرد سفالگر که در میان انبوهی از کوزه و ظروف سفالی پا بر پدال چوبی چرخ سفالگری میفشارد و هماهنگ با حرکت چرخ دستانش به گل رس فرم میدهد، دستی بر کاسه سفالی آب دارد و دستی بر بدنه آنچه میخواهد از گل به عمل آورد.کوزههای سفالی آب را خود به خود خنک نگه میدارد بدون آن که درون یخچال باشد. باز هم بوی روزهای گذشته در فضا میپیچد، وقتی مرد روستایی خسته از کشت و کار به خانه باز میگشت و آب کوزه را درون پیالههای سفالی خالی میکرد.
رو به روی کارگاه سفالگری عطر گیاهان عطاری از هر قوطی به مشام میرسد و تا چشم کار میکند قوطیها، شیشهها و کیسههای پارچهای کوچک و بزرگ پر از ادویه و داروی گیاهی در قفسهها صف کشیده است در حالی که چرتکه چوبی در دست مرد عطاری نشان از حساب داری به روش سنتی دارد.
انگار بهار است و در دشتهای بهاری می دوی و بوی پونه و گل زرد و زیره بر مشام جاری میشود. از این راهرو که عبور کنی نگاهت بر دستان زنی که دستاس در دست گرفته ثابت میماند.
دستش از گندم پر میشود و با دست دیگر صفحه سنگی را میچرخاند تا گندم در بین دو صفحه سنگی آرد شود، خمره سفالی گندم در کنار دستش خودنمایی میکند و هاون سنگی بزرگی نشان میدهد که آرد کردن گندم به وسیله همین هاون و دستاس انجام میشده، کاری که در قدیم زنان به زحمت انجام میدادند تا کمک همسران خود باشند.
پیرایشگر مردانه (سلمانی)، آینه را به دست مشتری داده و خود با ماشین دستی و شانهای که دندانههایش شکسته مشغول است.
یک جعبه چوبی کمی آن طرفتر جای وسایل استاد سلمانی است. رو به روی استاد سلمانی حکیم باشی پشت میز کوچکی نشسته و برای زنی که چهرهاش از درد رنجور شده است چیزی مینویسد و اطرافش را کتابهای مختلف، سماور مسی و فنجانهایی که در قالبهای تزئینی از مس قرار گرفته چشم را مینوازد.
مراسم عروسی
روی در چوبی نقش و نگار گلهایش جلوه گری میکند. اینجا مردانی با لباسهای محلی در مقابل عروس و داماد در حجلهای تزئین شده با پارچههای گلدوزی رقص محلی انجام میدهند که هر حرکتش مفهوم خاصی دارد و حرکات این مجسمهها هم بر اساس آیینهای گذشتگان و… تعیین شده است.
بنابراین گزارش، موزه مردم شناسی بیرجند که در سال ۱۳۷۲ و پس از موزه باستان شناسی از سوی میراث فرهنگی، در طبقه همکف عمارت مرکزی اکبریه به بهره برداری رسید، گوشهای از معیشت، مشاغل و حرف منطقه جنوب خراسان، که در گذشتهای نه چندان دور مرسوم بوده و اکنون منسوخ شده، به نمایش گذاشته شده و قدمت اشیای موجود در آن حدود یکصد سال است.
از بخشهای مختلف موزه مردم شناسی بیرجند میتوان به غرفه مراسم عروسی، کشاورزی، سبدبافی، سفالگری، عطاری، کفاشی، دستاسی، آهنگری، حکیمباشی، سلمانی، نخریسی و پارچه بافی اشاره کرد که در قالب مانکنهایی به نمایش گذارده شدهاند.
هدف اصلی از تشکیل موزه مردم شناسی بیرجند، علاوه بر پیوند نسل جوان با سنتهای گذشته، شناساندن فرهنگها و سنتهای بومی- منطقهای و شناخت ارزشهای اقتصادی، اجتماعی، فنی و فرهنگی ابزار، اشیا و آداب و رسوم به مردمی است که آنها را به کار میگرفته و میگیرند.
۱۸ موزه فعال در خراسان جنوبی
هادی شاهوردی، مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی تصریح کرد: ۱۸ موزه در استان فعال است که مدیریت ۱۰ موزه تحت مدیریت میراث فرهنگی استان قرار دارد.
شاهوردی یادآور شد: از این تعداد سه موزه در شهرستان بیرجند، سه موزه نیز در قاین قرار دارد و شهرهای فردوس، سرایان، بشرویه و سرایان نیز هر کدام یک موزه تحت مدیریت میراث استان دارند.
وی با اشاره به موزههای مجموعه میراث جهانی باغ اکبریه بیرجند خاطرنشان کرد: موزه باستانشناسی، موزه مردمشناسی و موزه مشاهیر و مفاخر ملی نیز در باغ تاریخی اکبریه واقع شده است.
مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی خراسان جنوبی گفت: در میان موزههای وابسته و زیرپوشش شهرستانی نیز موزه مردمشناسی فردوس واقع در حمام تاریخی خیروز، موزه مردمشناسی طبس واقع در موقوفه عمادالملکی معروف به «باغ خان» قرار دارد.
شاهوردی خاطرنشان کرد: از بین ۶ موزه خصوصی خراسان جنوبی نیز میتوان به موزه ژئوپارک طبس، موزه عروسک و موزه لباس و منسوجات سنتی اشاره کرد.
پایان پیام/۶۹۰۷۵