«گنجهایها» در جستجوی گنجی به نام حسین(ع)
حسین (ع) گنجی است گرانبها که عاشقانش در سراسر دنیا برای رسیدن به او هرچه دارند میدهند. حالا اینجا در روستای گنجه رودبار و جنوبیترین نقطه گیلان در دیار شهیدِ انقلابِ مینیاتوری ایران، میرزای جنگلی، مردم آمدهاند تا گنج واقعی را پیدا کنند.
خبرگزاری فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ همه چیز بهم ریخته بود. همه چیز داشت از اصلش دور میشد. البته این تنها تصور کسانی بود که با یک تهدید و یک شورش گمان میکردند که نور اسلام به راحتی خاموش میشود. غافل از اینکه این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است.
ایران، تنها یک کشور در خاورمیانه نیست که حالا بسته به تاریخ و شرایط مسلمان هم شده باشد. ایران نظر کرده است. نگاه لطف و مرحمت امام رئوف بر ایران است. ایرانِ اسلامیِ ما به موهبت حضور نور هشتم آسمان ولایت مسلمان است و مسلمان میماند.
۱۴۰۰ سال زمان کمی نیست. زمان کمی نیست برای نسیان! اما مگر عاشق داغ معشوق را فراموش میکند؟ آن هم اگر معشوق حسین باشد و عاشق ما آدمهای محتاج به نگاهِ حسین … رُباب میان آن همه تلخی و سیاهی سپاه کفر وقتی گلوی چاک خورده اصغرش را دید، خون گلویش را تبرک کرد و فرزندش را قربانی رضای خدا. اما بیتابِ مولا بود و مدام میپرسید: «خودتان خوبید آقای من؟»
حالا بگو ۱۰ سال گذشته باشد، ۱۰۰ سال یا ۱۴۰۰ سال. از چنین معشوقی گذشتن دور است و بعید. حتی اگر بیوطن باشی، حسین وطن توست. بییاور باشی حسین یاور توست. حالا اینجا در جنوبیترین نقطه گیلان. جایی که قدمگاه شهدا است. جایی که مسیر قیام مینیاتوری میرزا کوچک جنگلی است. مردم پس از ۱۴۰۰ سال در سال ۱۴۰۲ شمسی برای معشوقشان سر و دست میشکنند. قیام میکنند. حزن دارند و عزداری میکنند.
آری، حسین (ع) گنجی است گرانبها که عاشقانش در سراسر دنیا برای رسیدن به او هرچه دارند میدهند. حالا اینجا در روستای گنجه رودبار مردم آمدهاند تا گنج واقعی را پیدا کنند. از میان درختان و جنگلها گذشتند. از درهها عبور کردند، مسجد به مسجد، خانه به خانه، زیر نور آسمان عزاداری کردند. تا بلکه گنجشان را بازیابند و حرمتش را گرامی بدارند.
حوالی سال ۱۳۶۹ شمسی زلزلهای بزرگ شهرستان رودبار را تکان داد. آن هم چه تکانی، چهار روستا به طور کامل از بین رفتند، با تمام ساکنینش و دیگر خبری از آنها نشد. برخی از شهرهای اطراف همه یا بیشتر اعضای خانوادهشان را از دست دادند. خانوادهای نوزاد تازه متولد شده خود را که دوقلو بودند و پس از سالها انتظار دعایشان مستجاب شده بود را در زلزله از دست دادند.
اما گنجه … گنجه روستایی که زخم زلزله بر پیکرش نشسته بود اما زخمهای تنش از سایرین بیشتر است. این روستا در طی صد سال اخیر ۲ مرتبه به طور کامل تخریب شده و اهالی باقی مانده از این روستا بارها به محلهای جدید تغییر مکان دادهاند. گنجه از توابع بخش مرکزی شهرستان رودبار در بخش جنوبی شهر رستم آباد در استان گیلان است.
ساکنین این روستا به طور کامل کُرد زبان هستند که از حدود ۴۰۰ سال قبل به دستور شاه عباس از مناطق شمال غربی ایران به خراسان شمالی(قوچان) کوچانده شدند و بعد از گذشت حدود ۱۴۰ سال به روستای ماروسک از توابع نیشابور و سپس به گیلان (شهرستان رودبار) کوچ کردند.
حالا این کُردهای گیلانی که چنین مصیبتهایی را از سر گذرانده و تلخی روزگار را با گوشت و پوستشان درک کردهاند. همه ساله در ایام عزای سید و سالار شهیدان روستا به روستا، محل به محل، از میان درهها و کوههای سر به فلک کشیده رودبار میگذرند و بر سر مزار امواتشان حاضر میشوند و محرم الحرام ۶۱ هجری قمری را گرامی میدارند. آنها بهتر از هر کسی شاید داغ از دست دادن عزیز را درک کرده باشند اما همه اینها به بزرگی داغ مولایشان حسین ابن علی نمیرسد.
مردم این روستا، هرساله در ایام محرم با پیمایش مسیری چندین کیلومتری بر سر قبور گذشتگان خود در مکانهای قبلی رفته و برای آنها آرزوی مغفرت و آرامش کرده و عزاداری خود را در همان مسیرها انجام میدهند. هرکسی علم عزایی بر سر گرفته و این مسیر را در زیر تابش سوزان خورشید میپیمایند.
مسیر این راهپیمایی حسینی را که مینگری، انگار مسیر کربلا است. ارتفاع علمهای سبزی که مردم عزادار در دست دارند و صحرایی که میپیمایند، مسیر اربعین حسینی را تداعی میکند. اما تعداد افراد تداعی کننده صحرای کربلا است. شاید این کُردهای گیلانی در جستجوی حسین(ع) هستند. شاید این مسیر را به نیت کربلا میپیمایند. چه کسی از نیت قلبی عزادار حسینی با خبر است به جز خود سیدالشهدا؟
آقای من، اگر آن روز کوفیان برای بیعت با تو نامهها نوشتند و خواستار حضورت شدند اما به زر و زیور تو را فروختند، امروز؛ عاشقانت هرچه از زر و زیور باشد برای یک اشک چشم ریختن در مجلس عزای تو میدهند، آخر گفتهاند اشکی که برای حسین (ع) ریخته شود جزایش بهشت است، مگر میشود از این طمع رسیدن به لوای تو گذشت؟
پایان پیام/۸۴۰۰۷