به رسم مهربانی؛ خادمی در حرم رضوی به نیابت مادران چندفرزندی
انگار کن دهه کرامت باشد و تو دل تنگ داشته باشی و کنج شهرت تمام راهها با تمام وسعتشان درماندهات کرده باشد که یکهو مردی مشکیپوش و اتوکشیده مزین به سنجاق سینه خادمی وارد مجلس شود؛ مردی که عطر روضه منوره با خود دارد و پرچم تبرکی مضجع شریف.
خبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: چشمم را عادت داده بودم به مرمرهای صیقلخورده و آیینهای و قدمهای خدمت، انگار که فقط باید گامهای تند و تیز را روی مرمرهای سرسرا برداری و کمر تا کنی تا فریضه خدمت به جا بیاید و خادم باشی.
یا لااقل پرزهای لچک ترنجهای لاکی را زیر پا حس کنی و با روی گشاده پذیرای اهل دل باشی تا حکم خادمیات امضا شود، اما نه! راه دیگری هم دارد که عادت و تصویر و قاعده ذهنیام را در چشم برهم زدنی میشکند.
انگار کن در خانهای که به رسم حسینیه و در راه شهدا وقف شده، نشسته باشی به خیال تکریم خواهران و همسران شهدا و تجلیل از مادران چندفرزندی، بعد چای لبدوز و استکانهای کمرباریک ممهور به نام خون خدا را در دست گرفته باشی و هر جرعه را به یاد شهدا و سالار شهدا نوش جان کنی.
انگار کن دهه کرامت باشد و مجلس به نام شهدا اما تو دل تنگ داشته باشی و کنج شهرت تمام راهها با تمام وسعتشان درماندهات کرده باشد که یکهو مردی مشکیپوش و اتوکشیده با کتی بلند و مزین به سنجاق سینه خادمی وارد مجلس شود.
مردی که عطر روضه منوره با خود دارد و پرچم تبرکی مضجع شریف در دستانش، چشمم که به پرچم افتاد و شمیم رضوی مشام را پر کرد، همان قاعده و تصویر سنگهای مرمر حرم و خدمت در حریم حرم بر هم خورد.
گویی میان هیاهوی و زیر و زبر روزمرگی دست و پنجه نرم میکنی حالا با دل شکسته یا استخوان شکسته فرقی ندارد که نشانی از روضه منوره به سویت میآید و صدایت را میشنود و تو میشوی زائر بیچون و چرای حضرت.
اما واسطه این زیارت یکهویی خادمی است که سر و رویش حال و هوای حرم و صحن و رواق و ایوان طلا را تداعی میکند، خادمی که پرچم تبرکی حضرت را آورده و دل تنگ رفو میکند و دستهای بلندبالای التماس را با تحفه رضوی میآراید.
زائر نظر کرده
اگر از خدمت و عشق به حضرت که اینجا و آنجا نمیشناسد بگذریم به دقیقه ورود خادم و پرچم تبرکی میرسیم، لحظهای که همه خانمها بلند شدند و رو گرفتند و از مابین جمع خود را به پرچم رسانند. حالشان خریدنی است زیر لب نجوا میکنند در معیت اشک دویده در رخسار دنبال پرچم رضوی میروند و سلام و صلوات میفرستند، اصلا زیارت نوبرانه دهه کرامت را به آغوش میکشند.
صدای بغض و خواندن از امام و رایحه حرم همه با هم میپیچد و گوشه دل خانه میکند و سلاحی میشود برای لشکر تا دندان مسلح دلتنگی، گلایهها هم یکی یکی از مژهها نم باران میشود و دستها گره در طُره پرچم.
خادم رضوی و پرچم در دستانش یکی دو دوری خانه را میپیماید و عطش زیارت یک به یکِ بانوان را سیراب میکند. گویی پرچم سبزِ مزین به نام حضرت با همان قوس دلربای موسی و رأفت رضا چشم مینوازد و کبوتر دل را پرکشان تا خود ضریح میبرد.
انگار کن تکیه زدی بر پشتی درست زیر پرچم سوگ حسین، روبروی عکس شهدا و شانه به شانه تبرکی مضجع شریف و با حال خوش تکبیت «آمدهام ای شاه پناهم بده- خط امانی به گناهم بده» را زمزمه میکنی و گوش جان میسپاری به نوای خوش خادم و مولودیخوانی از حضرت با این تفاوت که او آمده تا «خط امانی» به تو بدهد.
با این تفاوت که خادم کفشداری صحن و سرای حضرت ماموریت گرفته تا تمام ستارههای نشان کردهات را ببخشد و تمام راههایت را بگشاید و نفسهایت را از هُرم حرم بدمد و برود و تو زائر نظرکرده شوی.
تحفهای برای یاران شهدا
حالا میان غوغای میزبانی حضرت دوست، نوبتی هم باشد نوبت میرسد به تکریم همسران و خواهران شهدا همین طور مادران چندفرزندی؛ تکریمی بیتکرار با سوغاتی از آستان قدس، تحفهای از گلاب و سنجاق سینهای به نام نامی حضرت.
اول مراسم خودمانی تکریم، قرعه به نام خواهران شهدا افتاد، خواهرانی که چند برادرِ شهید دادند و گَرد دوری و داغ بر چهره دارند. تجلیل از این قرار شد، خادم رضوی نشان امام رضایی شدن را به پر چادرشان سنجاق کرد و گلابی هدیه داد و ثواب وعده به وعده کفشداری در صحن و سرای آقا را به احترام دل سوخته و تنگشان به حسابشان نوشت، بازار خواهران شهدا داغ داغ بود و چشمه چشمشان جوشان.
این بار همسران شهدا در صف قرار میگیرند تا دلگرم به هوای حضرت شوند و تبرکی بگیرند، خادم رضوی هم به فتوای دل پای دفتر و دستکش را میان میکشد و به حرمت ایثارشان ساعت به ساعت ثواب کفشداری آستان مهربانی را نثار فداکاریشان میکند.
مجلس یکدست شور است و شوق، انگار که روی لاکیهای صحن عتیق ایستادی و میان جمعیت زائر، سوغات میگیری و سفره دل پهن و شانه سبک میکنی. مجلسی که پای دل وسط است و حول محور دل میچرخد و دست آخر این دل است که صفا میگیرد و رضوی میشود.
خادمی حضرت به نیابت از مادران
اما سهم دیگر این دیدار، هم فال است و هم تماشا، اکرام مادران جوان چندفرزندی را میگویم که در پی همریسه شدند و در صف به انتظار ایستادند تا خادم آستان مهربانی، چادرشان را متبرک سازد و نماد ثامنالحجج را به پرحجابشان بیاویزد.
آقای خادم با موهای جوگندمی و قامت بلندبالا، یک به یک از نام و نشان مادران میپرسد و تعداد فرزندان صالحشان؛ آخر سر هم تاکید میکند «یک شب تا صبح به نیابت از شما در سرسرای آقا کفشداری میکنم، به نیابت از مادرانی که جهاد فرزندآوری را معنا کردهاند».
بعد هم زبان میگرداند و میگوید «امام رضا(ع) در همین رابطه، فرزندآوری را لازمه تداوم زندگی میداند و میفرماید: آن کسی که از خود فرزندی به جا نگذارد مثل این است که هرگز میان مردم نزیسته است؛ اما آن کسی که از خود فرزندی به یادگار گذارد گویی نمرده و در میان مردم زنده است».
خادم آقا بار و بنه بست تا آسه آسه؛ محفل بانوان را ترک کند ولی گویی دلش آرام و قرار ندارد، توصیهای دیگری از حضرت را بازگو میکند و میگوید «امام رضا(ع) همچنین فرزند را موهبتی از طرف پروردگار دانسته و میفرماید: فرزند آدمی هدیهای است برای او». توصیه حضرت هشتم به گوشها آویخته شد و به دلها نشست.
بانوان زیر نور کاروان خورشید
حالا وقتش رسیده پرچم سبز نشان آستان آقا کوچ دیگری کند و آقای خادم، همان قاصد پرخیر و برکت رضوی رهسپار محفل انس دیگری شود. آقای خادم «علی نیازی» خادم دستگاه امام رئوف با رأفت بسیار یکی دو دوری از گذر عقربه بزرگه را در کمال مهربانی در جوار بانوان جهادگر ماند و قاصد مهربانی ضامن آهو شد.
آقای خادم رفت و ما بانوانِ میزبان دل از بیرق متبرک نکندیم، با چشم دنبالش دویدیم و تا آخرین لحظه دلمان را به ریشههای زردرنگش گره زدیم.
اما حباب نترکیده ذهنم در تمام مدت پیش بانی زیارت نوبرانه دهه کرامت بود، مسبب مجلس که با آقای نمازی هماهنگ بود و اسباب مهیا کرده بود؛ کنار در حسینیه گره خورده به نام شهدا ایستادم و سیده زهرا موسوی، مسئول کانون تخصصی بانوان و خانواده آستان قدس استان همدان را به حرف گرفتم و از کم و کیف این میزبانی پرسیدم.
خانم موسوی با حمایل متبرک رضوی نقش بسته بر چادرش، از توفیق این محفل میگوید که در این دهه قسمت جمعی از بانوان شد، بانوانی که هر کدام سهمی در جهاد دارند؛ برخی حامی و پشیبان دفاع جانانه هشت ساله بودند و برخی دیگر پیشتاز جهاد فرزندآوری.
بعد از طرح شکوه مادری میگوید، طرحی که ۵۰۰ مادر چندفرزندی استان در سایت آستان قدس ثبت نام کردهاند و در این دهه تعدادی از این مادران با حضور کاروان زیر سایه خورشید تجلیل میشوند.
در آخر هم از برکات این محافل، خاصه حضور پرچم ثامنالحجج سخن میگوید، برکاتی که زیر پرچم این امام همام رقم میخورد. خانم موسوی حسن ختام کلامش را پیوند میدهد به جهاد فرزندآوری که منجر به افزایش نسل شیعه خواهد شد.»
کاروان رفت و من و قلم و کاغذم هم رفتیم، باشد تا شاید دوباره میزبان تبرکی آقا و خادم آستان باشیم.
پایان پیام/89033/