رهبری که در دوره معاصر تنها انقلاب پیروز در کشورهای اسلامی را رقم زد

رهبری که در دوره معاصر تنها انقلاب پیروز در کشورهای اسلامی را رقم زد

طی 4 دهه گذشته، در میان همه تلاش‌هایی که در کشورهای مختلف عربی و اسلامی برای تغییر نظام و درواقع «انقلاب» صورت گرفته، انقلاب اسلامی ایران تنها نمونه موفق در این زمینه به شمار می‌رود و تلاش‌های مشابه در کشورهایی چون تونس، سودان، مصر و لیبی یا نیمه‌کار ماند یا نتیجه عکس داد.

رهبری که در دوره معاصر تنها انقلاب پیروز در کشورهای اسلامی را رقم زد

فارس‌پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- الف نوشت: تاریخ انقلاب‌ در کشورهای عربی و اسلامی در دوره معاصر نشان می‌دهد که رهبری واحد و رویکرد یکپارچه مردمی اصلی‌ترین عامل موفقیت یک انقلاب به شمار می‌رود؛ چیزی که در انقلاب اسلامی ایران تحت رهبری امام خمینی (ره) مشهود است. طی 4 دهه گذشته، در میان همه تلاش‌هایی که در کشورهای مختلف عربی و اسلامی برای تغییر نظام و درواقع «انقلاب» صورت گرفته، انقلاب اسلامی ایران تنها نمونه موفق در این زمینه به شمار می‌رود و تلاش‌های مشابه در کشورهایی چون تونس، سودان، مصر و لیبی یا نیمه‌کار ماند یا نتیجه عکس داد.

برای درک این مطلب و اینکه چرا کشورهای مذکور در تحقق اهداف خود برای تغییر نظام و انقلاب ناکام بودند، در وهله نخست باید به مفهوم انقلاب توجه کنیم. اصطلاح انقلاب از تغییر و دگرگونی گرفته شده و به معنای تحولات بنیادین در هر زمینه‌ای است است. اما اساسا مردم انقلاب را تحت عنوان تغییرات سیاسی که به تغییر حکومت منجر می‌شود، می‌شناسند.

زمینه‌های وقوع انقلاب اسلامی ایران از دهه 20 شمسی و با اعتراض مردم به حکومت دیکتاتوری خاندان پهلوی فراهم شده بود و در دهه 30 تحت رهبری شخصیت‌های ملی و مذهبی همچون دکتر «محمد مصدق» و آیت‌الله سید «ابوالقاسم کاشانی» به اوج رسید و اولین نتیجه آن ملی شدن صنعت نفت بود. اما در 28 مرداد سال 1332 حکومتی که دکتر مصدق تشکیل داده بود در اثر یک کودتای آمریکایی-انگلیسی شکست خورد و رژیم دیکتاتوری پهلوی تا 2 دهه دیگر نیز حکومت کرد.

قیام خونین 15 خرداد 1342 نقطه عطف انقلاب مردمی ایران بود و جنایت‌هایی که رژیم شاه علیه ملت مرتکب شد چهره دیکتاتوری و استبدادی این رژیم را به همه جهانیان نشان داد. اما با این وجود مردم ایران عقب‌نشینی نکردند و اعتراضات به شکل یکپارچه تحت رهبری امام خمینی (ره) که در تبعید بود همچنان ادامه داشت تا این که بزرگترین رویداد تاریخی اسلام معاصر به ثبت رسید و در بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران پیروز شد.

در توضیح علت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ابتدای امر روشن است که نقش رهبری این انقلاب بسیار حائر اهمیت است. امام خمینی (ره) به عنوان شخصیتی مذهبی که در عین حال از یک کاریزمای عالی و بینش نظامی و سیاسی دقیق برخوردار بود توانست به مدت دو دهه یک رویکرد ثابت را برای قیام علیه رژیم مستبد شاه حفظ کند. این انقلاب طبقات اجتماع، بخشها، گروههای زیرزمینی و احزاب را تحت الشعاع خویش قرار داد.حتی بعضی از این گروههای سیاسی در باطن به انقلاب اعتقادی نداشتند اما مجبور بودند به علت مقتضیات زمان و واقعیات موجود به آن گردن نهند.

دومین عامل اصلی موفقیت انقلاب ایران، اتحاد و پایداری مردم در ادامه مسیر انقلابی خود تا تحقق هدف و پیروزی بود؛ به طوری که ملت ایران علی‌رغم قرار گرفتن در معرض توطئه‌های خارجی و شکنجه‌های حکومت شاه، از پای ننشسته و بیش از 3 دهه در این راه مداومت ورزیدند.

اما شرایط انقلاب در سایر کشورهای اسلامی که به آن اشاره شد، متفاوت از ایران بود. انقلاب تونس در دهه قبل که زمینه‌ساز تحولات موسوم به «بهار عربی» بود با خودسوزی یک جوان تونسی به نام «محمد بوعزیزی» شروع شد که در پی آن اعتراضات گسترده علیه گرانی و فساد و بیکاری سراسر تونس را فراگرفت. اما تنها بعد از گذشت 2 سال از این انقلاب رهبران آن دچار اختلافات گسترده شدند و نه تنها به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکردند، بلکه شرایط حتی بدتر از قبل شد.

نمونه مشابه این اتفاق در لیبی نیز رخ داد که منجر به وقوع یک جنگ داخلی در این کشور شد. هدف از اعتراضات گسترده ملی در لیبی که از ژانویه 2011 آغاز شد، سرنگونی رژیم دیکتاتوری «معمر قذافی» بود که البته این امر حاصل شد. اما در نتیجه مداخلات ناتو و به طور مشخص آمریکا، این انقلاب به بیراهه رفت و در عمل منجر به تجزیه لیبی به دو قسمت شد که بر یک سوی آن دولت وفاق ملی و سوی دیگر «خلیفه حفتر» فرمانده نظامی و جنایتکار لیبیایی حکومت می‌کند و دائما با هم در حال جنگ هستند.

انقلاب مصر نیز چنین شرایطی داشت و بعد از آغاز اعتراضات مردمی در 15 ژانویه 2011، یک جوان مصری به نام «عبده عبدالمنعم» خودسوزی کرد و اعتراضات بالا گرفت. در نتیجه این تحولات دولت «حسنی مبارک» از خلال یک کودتای نظامی سقوط کرد اما همه چیز به نقطه صفر برگشت و اکنون بعد از گذشت یک دهه، اوضاع مصر تحت حکومت «عبدالفتاح السیسی» تغییری نکرده است.

نمونه دیگر از شکست انقلاب‌های مردمی، سودان است که به کشور کودتاها معرف شده و به طور کلی همه انقلاب‌هایی که از سال 1956 و بعد از استقلال این کشوراز اشغالگری انگلیس، آغاز شده، در ادامه راه منحرف گشته و بدون استثناء همگی ناکام بوده‌اند. از 6 دهه گذشته تاکنون بیش از 15 حرکت انقلابی در سودان رخ داد که تمامی آنها به جنگ قدرت بدل شده و در نهایت شکست خورده‌اند. در نتیجه چنین رویکردی، امروز در سودان شاهد یکی از خطرناک‌ترین درگیری های داخلی هستیم که میان ارتش به فرماندهی عبدالفتاح البرهان و نیروهای واکنش سریع به ریاست محمد حمدان دقلو معروف به حمیدتی رخ داده و این کشور در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته است.

همانطور که گفته شد این انقلاب‌ها هیچ یک رهبر واحد و مشخصی نداشتند و همین امر موجب وقوع جنگ قدرت بین رهبران مختلف و در نهایت شکست کودتا می‌شد. فقدان رهبری واحد به معنای عدم اتحاد مردمی در مسیر انقلاب است. اما تاثیر مداخلات خارجی در شکست این انقلاب‌ها را نباید نادیده گرفت. اینکه تحولات موسوم به بهار عربی در سال 2011 توسط آمریکا با هدف سرنگونی نظام سوریه از خلال جنگ جهانی تروریسم به راه افتاد، موضوع پوشیده‌ای نیست.

ایالات متحده به همین ترتیب که سعی داشت از خلال هیولای داعش، نظام بشار اسد را در سوریه از بین ببرد، به دنبال روی کار آوردن نظامی سرسپرده به خود در سایر کشورهای عربی نیز بود و از همین رو انقلاب‌ در کشورهایی چون تونس و مصر و لیبی و … را در راستای منافع خود جهت‌دهی کرد.

در واقع همه انقلاب‌هایی که طی 4 دهه قبل در کشورهای عربی و اسلامی رخ داد، رهایی از شر یک حکومت دیکتاتوری و رسیدن به دموکراسی و آزادی بود اما روش آنها با هم تفاوت داشت. به همین علت است که انقلاب اسلامی ایران علی‌رغم همه فشارها و توطئه‌هایی که از داخل و خارج علیه آن وجود داشت؛ از جنگ تحمیلی 8 ساله با عراق تا ارتحال امام، همچنان پابرجاست. در اینجا بحث ایدئولوژیک و پیروزی از الگو و موازین اسلامی حقیقی را نیز نباید نادیده گرفت که تا انتها در ماهیت و روح انقلاب ایران باقی ماند.

پایان پیام/ت

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *