خط مرزی مردم
هر کس باید تکلیف خود را با حیات و بدنه تمدنی خویش روشن کند تا بداند که آیا ایرانی هست یا نیست. مردم است یا ضد مردم. ملّت است یا دشمن ملّت. شما نمیتوانی خود را از اصالت دینی و فرهنگی و تاریخی این کشور جدا بدانی و سر به سجده غرب داشته باشی و دَم از ایرانی بودن و مردمی بودن بزنی.
فارسپلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: امروز هم البتّه هستند کسانی که نه به انقلاب، نه به اسلام و حتّی نه به تعهّد ایرانی پایبند نیستند؛ امّا ملّت ایران اینها نیستند.
ویروسها، باکتریها، میکروبها و کرمها و انگلها و سلولهای سرطانی درون بدن ما و با استفاده از امکانات حیاتی ما زندگی میکنند و تکثیر میشوند و رشد میکنند؛ اما از ما نیستند. هیچ گاه آنان را تنها به این دلیل که در ما زندگی میکنند از خود نمیدانیم.
همواره به خاطر مقابله با آنان هزینه میدهیم. تب میکنیم. دارو مصرف میکنیم. مسیر درمان را در پیش میگیریم و حتی گاهی با قبول ضریب خطر بالا تن به تیغ جراحی میدهیم.
اگر از منظر یک سلول سرطانی به قضیه نگاه کنی و یا پای درد دل سایر عوامل بیماریزا بنشینی ما را از زاویه حیات خودشان معنی میکنند. برای آنها پیکر توانمندی که امکانات روحی و ذهنی و مادی کافی برای مقابله با نفوذ و تثبیت و تقویت دیگری را داشته باشد، عنصر نامطلوب است. بدن و بدنهای مورد احترام است که از بیگانه پذیرایی کند و بدون هیچ چشمداشتی حیات او را بر حیات خود مقدم بشمارد. اصولا خود را میزبان غریبهها بداند.
البته میتوان موضوع حیات را از موضعی بیطرف بررسی کرد و ارزش حیاتی هر جزء را در آن سنجید؛ اما این تا زمانی که دو طرف به یک توافق اجمالی بر سر تعریف حیات و مبدأ و مقصد آن نرسیده باشند، عملی نیست.
همه کسانی که در کشور ایران زندگی میکنند یا در آن متولد شدهاند و یا در آن بزرگ شدهاند و یا حتی کسانی که پدران و مادران ایرانی دارند و یا فارسی سخن میگویند لزوما ملت نیستند. مردم نیستند. صرف ادعا کافی نیست. انسان، حیوان و گیاه نیست که تنها عامل تعیین شخصیت او ژنهای موروثی باشد. انسان انتخاب میکند و خود را در چارچوب و سختافزارها و نرمافزارهای متفاوت معنی مینماید.
انسان این فرصت را دارد که هویت خویش را انتخاب کند. ایرانی بودند یک امتیاز و افتخار اولیه است؛ اما مطلق و غیر قابل زوال نیست. قرار گرفتن در دایره ایرانی لوازمی دارد. کسی که به حیات ایرانیِ انسان ایرانی اعتقادی ندارد قطعا ایرانی نیست. کسی که ایرانی را دنباله میبیند و نه شخصیت مستقل و صاحب هویت و تعریف مشخص یک ضد ایرانی است. لااقل غیر ایرانی است.
مردم بودن فرع بر ایرانی بودن است. شما نمیتوانی ایران و ایرانی بودن را تحقیر کنی و باز اصرار داشته باشی که از مواهب ایرانیان بهرهمند باشی. نمیتوانی از اصالت دینی و فرهنگی و تاریخی این کشور خود را جدا بدانی و سر به سجده غرب داشته باشی و دم از ایرانی بودن و مردمی بودن بزنی.
کسی که در مسیر دشمن حرکت میکند، ایرانی نیست. دشمن کیست؟! دشمن آن عامل سخت و نرمی است که حیات خود را در گرو سلب حق حیات از ایران و ایرانی میداند. کسی که منافع خود را مقدم بر منافع و هویت ملی ما تعریف میکند. کسی که برای ما حق بودن و خواستن و داشتن قائل نیست. کسی که هویت انسان را و هویت اسلام را و هویت انقلاب اسللامی را و هویت نظام جمهوری اسلامی را و هویت مرزهای زمینی و دریایی و هوایی این کشور را به رسمیت نمیشناسد، نه دوست است و نه مردم.
ذهن استعمارزده وابسته و از خودمتنفر غربپرست ایرانی نیست. او جوهر ضد ایرانی را چنان در خود پرورش داده که تبدیل به سلول سرطانی شده و مفهوم ایرانی بودن را از دست داده است. او نمیتواند خارج از فهم غرب از عالم چیزی را درک کند. به قدری در کامجوییهای مادی غرق شده که فراتر از آن را نمییابد. استکبار در مغز استخوان او نشسته و از او به عنوان ربات خودتخریبگر بهره میکشد. چنین عنصری قطعا مردم نیست. مردم یک بدنه واحد است که تعلق به یک روح واحد دارد. یک شخصیت مستقل است که شناخته میشود و انگیزه و اراده زیستن ایرانی دارد. معتقد به رشد است. معتقد به تولید است. معتقد به امتداد و تکثیر است. معتقد به قدرت و اقتدار است. معتقد به حیات ایرانیِ انسان ایرانی است.
متأسفانه از پس رسوب عفونت سلسله پهلوی عدهای واداده از پا افتاده که جز خودخواهی دینی ندارند و جز حیات غریزی منطقی برنمیتابند، خود را انسان ایرانی میدانند. تراز انسان ایرانی حیّ مألّه است. شاخصه انسان ایرانی روحانیت و دینداری اوست. انسان ایرانی فصل ناطقیت انسان مدرن است. انسان ایرانی تحولخواه است. انقلابی است. شخصیت منجی دارد. انسان ایرانی همان است که از زیر پنجه سنگینترین استبداد و استکبار تاریخ برخاست و به خط مقدم علم و اقتدار رسید و بازوی ستم را بارها و بارها در تمام عرصهها شکست.
انسان ایرانی همان است که ابرقدرتهای شرق و غرب نتوانستند او را نادیده بگیرند و نابود کنند. انسان ایرانی آنقدر قدرت و قوت حیات در خود ذخیره دارد که معادلات جهانی علیه خود را علیه دشمن خود بازگرداند و اراده خویش را به کرسی بنشاند. انسان ایرانی اهل انقلاب است.
موج انقلاب انسان ایرانی در هیچ حد و مرزی متوقف نشد. حتی با وجود سانسورها و تحریمها و تهدیدها و تحریفها. انسان ایرانی آینده جهان است. کسی که باور ندارد که انسان ایرانی کیست و چه جایگاهی در زمینه و زمانه موجود دارد، مردم نیست. ملت نیست. کسی که در کنار دشمن ما بایستد دشمن است، هر چند در بدنه ما نفوذ کرده باشد. سلولهای عفونی، زامبیهای ضد حیات ایرانی دشمن هستند. اگر تسلیم لهجه ایرانی آنها شویم قطعا به دشمن خود امتیاز و امکان غلبه دادهایم.
هر کس باید تکلیف خود را با حیات و بدنه تمدنی خویش روشن کند تا بداند که آیا ایرانی است یا نیست. مردم است یا ضد مردم. ملّت است یا دشمن ملّت.