رمانهای ترجمهای ژانر وحشت یا پرورشگاه «زامبی»؟
با شنیدن «زامبی» تصویری یکسان برای همه تداعی میشود و آن هم تصاویری است که در هالیوود و غرب دیدهایم، اما همین موضوع، عنصری محکم در ادبیات ترجمهای نوجوانان شده که قرابتی با فرهنگ ما ندارد.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «اولش فکر کردم مامان و بابایم عقلشان را از دست دادهاند یا سرِ کارم گذاشتهاند. تا اینکه یک روز سروکله یک دندان نیشِ نوکتیز و براق توی دهانم پیدا شد. بوی خیلی بدی هم میدادم. بعد هم فهمیدم چه اشتیاق وحشتناکی به خون دوستم دارم! یکهو زندگیام از اینرو به آنرو شد. زندگیام به گند کشیده شد. تازه فقط این نیست. پای «خونآشامها» هم وسط است. برای خونآشامها هیچچیز خوشمزهتر از خون نیمهخونآشامها نیست. مثل اینکه قرار است اوضاع خیلی خیلی خطرناک شود.».
برشی که خواندید، بخشی از کتاب ترجمه شده «وبلاگ خونآشام 1، طعم خون زیر دندان» از نشر هوپاست که برای رده سنی ۱۱ تا ۱۶ سال منتشر شده است.
نوجوانان ایرانی مانند بیشتر نوجوانان دنیا، در حال نشان دادن علاقه به ادبیات وحشت هستند و این موضوع باعث شده ناشران حجم زیادی از کتابها را با این موضوع وارد بازار کنند. طبیعتاً وقتی حجم آثار در یک موضوع زیاد میشود قطعاً آثار خوب و بد با هم به بازار میآید و ما با این سوال مواجه میشویم که آیا باید کودکان ما این آثار را بخوانند یا باید جلوی انتشار این آثار را گرفت و سوالاتی از این دست؟
ادبیات وحشت یا ادبیات «زامبی»
اگر سری به کتابفروشیها بزنیم و یا در فضای مجازی در موضوع ادبیات وحشت برای رده سنی کودک و نوجوان بگردیم، آثاری را با عناوینی چون مجموعه کتاب «قصههای سرزمین اشباح»، مجموعه کتاب «وبلاگ خون آشام»، مجموعه کتاب «خیابان وحشت»، «کتابخانه ارواح»، مجموعه «کتاب ترس و لرز»، «داس مرگ»، «دوزخیان»، «کارناوال شوم»، کتاب «بچههای خاص خانه خانم پریگرین»، «زامبی دارن شان»، «بلیزر: شهر مرده» و … را میبینیم. البته از عنوان کتاب میتوان به موضوعات کتاب و حتی طرح جلد به تصویر مشخصی رسید.
بسیاری از آثار را میتوان از روی طراحی جلد و عنوان کتابش دریافت که درباره چه موضوعی و با چه قلمی سخن میگوید. البته در بعضی از آثار ناشران ضعف محتوا را باکتابسازی میخواهند پوشش بدهند تا مخاطب را در لحظه اول به خود جذب کند.
البته همین طراحی جلد را به علیرضا ذاکری طراح و تصویرگر پیشکسوت کشورمان نشان دادم تا نظرش را بگوید. در چند کلمه گفت که این طراحی جلد کتاب همانند پوسترهای فیلم سینمایی است و اصلاً جالب نیست.
پرورشگاه زامبی
رنگ زمینه جلد طیف بسیاری از آثار، سیاه، قرمز و گاهی هم سفید است (البته باید به روانشناسی رنگها و تأثیراتی که بر روان مخاطب میگذارد، به طور مثال رنگ قرمز به طور ناخودآگاه آدم را هیجانی میکند، توجه کرد.)
تصاویری هم که به کار میرود بیشتر شبیه فیلمهای ترسناک و تخیلی است که در ذهن ما تصویرسازی شده و یا نشانی از نمادهایی که برای همه جذاب است، کاربرد دارد؛ مثل زامبیها. گاهی ناشران به طرح جلد بیشتر توجه میکنند؛ زیرا به بخش اقتصادی نشر کمک بسزایی میکند.
محمد میرکیانی نویسنده مجموعه پنج جلدی «ماجرای دشت مرموز»
باید در تولید فکر تلاش کنیم!
محمد میرکیانی، نویسنده پرکار حوزه ادبیات کودک و نوجوان درباره این ژانر ادبی به خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس میگوید: «ژانر وحشت، زیرشاخه ادبیات ماجراجویانه است و یکی از مهمترین دلایلی که نوجوانان به این نوع آثار گرایش پیدا میکنند، پاسخ دادن به روح کنجکاو نوجوانانهشان است. نوجوانی مرز بین کودکی و جوانی است و همین دلیلی است که نوجوان را به سمت این نوع آثار میکشاند تا اندیشه و تفکر نوجوان ساخته شود.»
وی در ادامه میگوید: «نویسندگان ما که امانتدار روح و روان نوجوانان هستند باید به سمتی بروند که نیاز کنجکاوانه مخاطب را پوشش دهد. این نوع داستانها که غالباً ترجمه هستند، برای فرهنگ غربی است و تناسبی با نیازهای فرهنگی ما ندارد. نویسندگان و اهالی قلم با نوآوری، تولید فکر و تألیف داستانهای پرکشش میتوانند نوجوانان را به سمت آثار خود سوق دهند.»
اگر تولید فکر در فضای ادبی نباشد، ما محکوم به تقلید و استفاده از تولیدات دیگران خواهیم بود. تقلید یعنی درفضای وحشت هم به سمت زامبیگری خواهیم رفت؛ چرا که ساختار ذهنی ما را پُر کرده است. هرچند کمکاری نویسندگان برای خلق و ابداع و پژوهش را نمیتوانیم، نادیده بگیریم.
البته نویسندگان حوزه نوجوان، آثار خوبی هم نوشتهاند، اما به دلیل ضعف چرخه توزیع و تبلیغ در حوزه نشر، دیده نشدهاند. آثاری چون مجموعه «دروازه مردگان» اثر حمیدرضا شاهآبادی و مجموعه «گورشاه» اثر سیامک گلشیری که با فضای فرهنگی کشورمان نیز قرابت دارند، از این دسته هستند.
ژانر وحشت، جوان است!
معصومه میرابوطالبی، نویسنده «پروفسور فوفو»، «آن سوی دریای مردگان» و … در پاسخ به این سؤال که چرا ادبیات ماجراجویانه در کشورمان در اختیار ادبیات ترجمهای است، میگوید: «این شکل نوشتن، جوان است و ژانر کهنی نیست که بگوییم چند نسل در ادبیات قلم زدهاند. حتی در اروپا هم این ژانر جدید است. به همین دلیل کم بودن ادبیات تألیفی قابل توجیه است. البته آثار تألیفی خوبی هم داریم که مخاطب نوجوان را به خود جذب میکند، اما در معرفی اثر و جذب مخاطب ضعیفیم و بخشی از کمکاری هم از سوی مروجان کتاب و رسانههاست.»
میرابوطالبی درباره طراحیهای جلدی که در این گزارش آمده است، میگوید: «در کتابسازی و طراحی جلد گاهی به سوی راحتی یا فروش بیشتر میرویم. البته بسته بودن ذهن و نبود خلاقیت در طراح منجر به این نوع طراحیهای جلد هم میشود.»
با توجه به این که محدود کردن ادبیات ترجمه، کاری اشتباه است و رقابت را هم از بین خواهد برد، بهتر است ادبیات تألیفی را تقویت کنیم تا بتواند در این مقابله توانی برای رقابت داشته باشد. این تقویت هم فقط تزریق پول و افزایش حقالتألیف نیست. بلکه باید اثر برتر به خوبی به مخاطب شناسانده شود. یعنی حلقه توزیع و تبلیغ تقویت شود. تبلیغ و جذب مخاطب در حوزه نشر مسألهای است که نشر سالهای سال با آن دست و پنجه نرم میکند.
پایان پیام/