نوشتاری در نقد خوانش صورتی از دین
شریعتزدایی از دین مسألهای نیست که بتوان از کنار آن به آسانی گذشت. از یک سو تنه میزند به افکار درویشمسلکان و فرقههای صوفیه منحرف و عرفانهای نوظهور و از سویی همقدم میشود با لاابالیگری و بیبند و باری و از یک سو از جامعه عبور میکند و بیمسؤولیتیاش را فریاد میزند و از سوی دیگر موضع جریانهای ضدشیعی را فربه میکند.
فارسپلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: داستان استحاله مراسم دینی، قصهای پر درد و زخمی کهنه است.
اما آنچه این روزها شاهد آن هستیم تمرکز چند وجهی جریان ضد هستیم. مقصود از جریان ضد، جبهه متحدی است که در چند لایه و از چند جهت با اهداف مختلف بر روی تخریب نظام جمهوری اسلامی ایران متمرکز و هماهنگ و همراستا شدهاند.
به طوری که در سالهای اخیر به نوعی همپوشانی مسائل نیز دست یافتهاند و فصل مشترکی برای خود تعریف کردهاند.
شریعتزدایی از دین مسئلهای نیست که بتوان از کنار آن به آسانی گذشت.
از یک سو تنه میزند به افکار درویشمسلکان و فرقههای صوفیه منحرف و عرفانهای نوظهور و از سویی همقدم میشود با لاابالیگری و بیبند و باری و از یک سو از جامعه عبور میکند و بیمسؤولیتیاش را فریاد میزند و از سوی دیگر موضع جریانهای ضدشیعی را فربه میکند.
دین امری زنده است. نمیتوان بخشی از آن را برید و مصرف کرد و بقیه را دور انداخت.
ایمان و عمل صالح هیچ گاه از هم جدا نمیشوند. حتی در آسمان.
ایمان عمل قلب است و عمل صالح ایمان اعضاء. نمیتوانی به بهانه جذب حداکثری آن را بمیرانی و با آن از دیگران پذیرایی کنی.
نمیتوانی محبت را به شهوت تنازل دهی و آنگاه از آن ولایت استخراج کنی. نمیشود بهشت را به آلودگی گناه نسبت داد.
آلودن حرم زمانی و مکانی به عنصر گناه و فحشا خود گناهی نابخشودنی و انحرافی عمیق است.
تفسیر به رأی مراسمات دینی و من درآوردی شدن قواعد و اصول دینداری و بیدر و پیکر شدن آیینهای مذهبی خطر بزرگی را متوجه فهم عمومی از دین میکند.
دین زینت طاقچههای ما نیست. متن زندگی ماست. دینمداری در اینجاهاست که با دینداری فاصله میگیرد. دین در ما ذخیره نمیشود، نصب میشود و کنترل امور را به دست میگیرد و ما را از حیات ناخودآگاه غریزی به حیات آگاهانه فطری و عقلانی میرساند.
نفسانیتی که در طی سال در مرداب گناه غوطه میخورد، به سختی در ایام و امکنه خاص خود را پیدا میکند. پس سعی میکند خدا و امام حسینی بسازد که شخصی باشد و با او سازگار. زیر بار قاعده نمیرود. دین را به امری فردی تنازل میدهد و حیثیت اجتماعی و حتی فردی آن را هیچ میکند. در مقابل برای خودش دینی تأسیس میکند که سفارشیشده است. منحصر به فرد و غیر قابل فهم. این در واقع دینداری نیست. حذف دین است. تنازل دین به سلیقهها و امیال شخصی، کشتن دین است.
متأسفانه دیده میشود که افرادی در لباس و صورت مداح و روحانی در پی ترویج این معانی هستند و عدهای هم چشم بسته از آن عبور میکنند.
خطری که در این شرایط وجود دارد. بازتولید کربلاست. اصولا کربلا به همین دلیل به وجود آمد. خطری که اباعبدالله را پس از ده سال به حرکت درآورد، همین مصیبت بود.
اینجا بود که اسلام در معرض خطر نابودی قرار گرفت. مردم مسجد و منبر و نماز و روزه داشتند؛ اما چنان به گناه و فسق و فجور و هوی نفس آمیخته بود که هیچ از دین پیدا نبود.
سلطنت یزید تیر خلاص به رسمیت بخشیدن به چنین دینی بود که حسین علیه السلام را به معرکه جهاد کشید.لهو و لعب و فسق و فجور و گناه و حرام ممزوج شد با جانشینی رسول الله. دیگر نه باطن دین شناخته میشد و نه ظاهر دین.
نه اعتقادات فاسد عمل صالح را فاسد کرده بود و اعمال فاسد ایمان را به کفر بدل کرده بود. همه آشکارا و دانسته دروغ میگفتند و به خدا دروغ میبستند. اسمها مسلمان بود و رسمها شیطان.
همه با هم به توافق رسیده بودند که بیسر و صدا دین را حذف کنند. شیوع مظاهر فحشا میوه گندیده نگاههای ضداجتماعی به دین است. تنازل دین به عادتهای شخصی و احساسات فردی و غرایز مرزی انسانی، چنین سقوط میدانی را برای دین در پی دارد.
چه بسا مدعی که جمهوری اسلامی ایران مردم را بیدین کرد. در پاسخ باید گفت جمهوری اسلامی ایران محک دینداری بود. پوستههای پوک و پوچ را در امتحانات واقعی رسوا کرد و در هم شکست.
انقلاب از این حیث نیز انقلاب است. یک انقلاب اسلامی. کسانی که نمیخواستند ادعایشان آزموده شود و با همان سیکل قدیم استادی میکردند، در روند رشد جامعه جا ماندند و خود را بیدین یافتند.کسانی که دینداری حرفهای و مهندسی ایمان را برنمیتافتند گلهمند از آزمونهای الهی، سنگ به آینه میزنند.
پایان پیام/ت