غربگرایان داخلی؛ دستهای پنهان آمریکا
ما با یکی از بازوهای سیاست خارجی آمریکا در ایران مواجهیم. شاید در دیپلماسی رسمی، سفارت سوئیس در تهران را حافظ منافع آمریکا در ایران بنامند، اما واقعیت نشان داده حافظ منافع آمریکا در ایران همین جریان غربگرایی است که فارسی حرف میزنند اما انگلیسی فکر میکنند، آنها حتی حاضرند منافع ملی ایران را به مسلخ ببرند.
فارسپلاس؛ سید محمدعماد اعرابی در یادداشتی نوشت: 13 بهمن 1397 عنوان اصلی روزنامههای حامی دولت وقت به یک موضوع مشترک اختصاص داشت. آنها خبر از یک دستاورد مهم و حتی شکست آمریکا توسط ایران میدادند.
تیتر یک روزنامه اعتماد این بود: «دهنکجی اروپا به دلار»، روزنامه شرق یکی دیگر از روزنامههای حامی دولت همین موضوع را با تیتر: «فرار اروپا از دلار آمریکا» پوشش داده بود و روزنامه جمهوری اسلامی با حروفی درشت در عنوان اصلی خود نوشته بود: «شکست دوباره آمریکا از ایران؛ اتحادیه اروپا سازوکار مالی با ایران را راهاندازی کرد». آن روز در مطبوعات حامی دولتِ آقای روحانی، خردهتیترهای فراوانی در وصف این رویداد، به عنوان یک پیروزی شگرف به چشم میخورد: «تلاش برای شکست سلطه دلار»، «بازگرداندن اعتماد به تجار اروپایی و آمریکایی»، «spv یک گام به پیش»، «استقبال اندیشمندانه از spv»، «آغاز سراشیبی قیمت ارز» و…
ماجرا از این قرار بود؛ پس از خروج ترامپ از برجام در 18 اردیبهشت 1397 آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور وقت ایران بلافاصله در یک نطق تلویزیونی حضور پیدا کرد و از مهلتی «چند هفتهای» به اروپا خبر داد.
مهلتی که طی آن اتحادیه اروپا باید تصمیم میگرفت که آیا حاضر به تأمین منافع اقتصادی ایران ذیل برجام علیرغم خروج آمریکا از این توافق است یا خیر؟ مهلت «چند هفتهای» آقای روحانی «چند ماه» کش پیدا کرد و اروپا همچنان از یک پاسخ شفاف به این سؤال ساده طفره میرفت. در نهایت 11 بهمن 1397 (8 ماه و 11 روز پس از ضربالاجل[!] چند هفتهای آقای روحانی) آلمان، فرانسه و انگلیس طی بیانیهای از ثبت کانال ویژه مالی برای حفظ برجام خبر دادند. همین بیانیه در اولین روز کاری هفته بعد (شنبه 13 بهمن 1397) تیتر اصلی روزنامههای حامی دولت وقت شد.
قرار بود برجام علیرغم نقض عهد آمریکا و خروج از آن، همچنان پابرجا باشد و اتحادیه اروپا از طریق وسیلهای با هدف ویژه (SPV) که آن را تحت عنوان شرکت اینستکس(INSTEX) به ثبت رساند، بدون تبادلات دلاری در ازای واردات از ایران اجازه صادرات مواد غذایی و دارو به ایران را بدهد. اینستکس آنطور که آقای ظریف، وزیر خارجه وقت ایران در هفتههای اخیر گفت یک «خانه تهاتر» بود؛ البته تهاتر غذا و دارو با صادرات ایران به اروپا که عمدتا شامل نفت میشد.
آن روزها رسانههای حامی دولت وقت و یا منتسب به مدعیان اصلاحات از اینکه چنین سازوکاری را «نفت در برابر غذا و دارو» لقب دهند بهشدت امتناع میکردند و گزارشهای افتخارآمیزی از سازوکار تهاتر با اروپا منتشر میکردند.
اما چیزی حدود 5 ماه دیگر گذشت تا همان روزنامهای که از اقدام اروپا در راهاندازی اینستکس ذوقزده شده بود؛ 13 تیر 1398 از قول حسن روحانی بنویسد: «اینستکس توخالی به هیچ دردی نمیخورد» حالا بیش از 13 ماه از مهلت «چند هفتهای» آقای روحانی به اروپا میگذشت و اروپا نهتنها عملا هیچ اقدامی انجام نداده بود بلکه دو ماه بعد در 8 شهریور 1398 فدریکا موگرینی مسؤول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا طی یک نشست خبری اعلام کرد نهایی شدن اینستکس زمان زیادی میبرد: «اولین معاملات اینستکس هنوز به اتمام نرسیده است و زمان میبرد و زمان بسیار زیادی میبرد».
محمدجواد ظریف، وزیر خارجه وقت ایران میگوید: «اروپا نتوانست حتی یک خانه تهاتر هم به اسم اینستکس ایجاد کند، به نظر من آنها داشتند فیلم میآمدند.» او البته توضیح نمیدهد که اگر چنین برداشتی از اقدام اروپا داشته، چرا به عنوان متولی وقت سیاست خارجی ایران بیش از یک سال کشور را معطل اروپا کرده است؟
تهاتر به عنوان یکی از روشهای دلارزدایی از مبادلات خارجی حتما گامی مثبت به حساب میآید اما خوشخیالی نسبت به انجام این اقدام توسط اروپا و به چالش کشیدن ضوابط مالی آمریکا توسط آنها، بیش از حد سادهلوحانه بود؛ اما آن روزها هنر حامیان دولت وقت و مدعیان اصلاحات در این بود که از «کاه»، «کوه» بسازند در این مورد آنها توانستند از «هیچ» هم «کوه» بسازند!
کمتر از پنج سال بعد وقتی در دولت سیزدهم، آقای رئیسی طی سفر به آفریقا از سازوکار تهاتر برای بخشی از مبادلات تجاری با کشورهای این قاره استفاده کرد؛ همان جریانی که تا دیروز برای تهاتر با اروپا کف و سوت میزد شروع به لعن و نفرین این سازوکار در ارتباط با آفریقا کرد و از آن گزارشهایی تحقیرآمیز علیه ایران ساخت. این در حالی بود که تهاتر با آفریقا بسیار فراتر از نمونه اروپایی آن در دولت گذشته یعنی نفت در برابر دارو و مواد غذایی بود و طیف وسیعی از کالاهای اساسی و خدمات را دربر میگرفت. علاوهبر آن ضمانت اجرایی این مبادلات تهاتری با توجه به آنکه این کشورها از متحدان آمریکا به حساب نمیآمدند بسیار بالاتر بود.
دولت سیزدهم شیوهای مؤثر و نسبتا مطمئن برای خارج کردن نظام مالی آمریکا از مناسبات تجاری ایران را انتخاب کرده بود و همین رویکرد از جانب مدعیان اصلاحات مورد حمله قرار گرفته بود. این فضاسازی علیه آرایش موفق تجارت خارجی در دولت سیزدهم فقط منحصر به آفریقا نبود.
تهاتر با عراق و مبادله نفت با گاز و حتی تسویه بخشی از بدهی عراق به ایران با تأمین هزینه حجاج ایرانی در عربستان نیز مورد حمله این جریان سیاسی در داخل ایران قرار گرفت. رویهای مشابه درباره ارتباط با کشورهای آمریکای لاتین و آسیایی نیز وجود داشت. شاید یکی از پرسروصداترین نمونههای آن تهاتر با هند و سریلانکا بود که دستمایه گزارشهای تحقیرآمیز این جریان سیاسی علیه ایران شد و البته در رسانههای فارسیزبان بیگانه نیز بازنشر شد. جهان مدعیان اصلاحات بهشدت همسو با اهداف سیاست خارجی آمریکا تنظیم میشد. آنها مسیر خنثیسازی تحریمها را در افکار عمومی ایران مورد تحقیر و تمسخر قرار میدادند، اقدامی که آشکارا به نفع سیاست خارجی آمریکا در تحریم حداکثری ایران بود.
اکنون میخواهیم از منظری دیگر یک دنیای موازی بر اساس تجویزها و ایدههای مدعیان اصلاحات در ایران ترسیم کنیم. در این دنیای موازی ما الان وارد یازدهمین ماه جنگ با طالبان در افغانستان به حمایت از شیربچه پنجشیر[!] شده بودیم و مرزهای شرقی کشور متأثر از این تصمیم در ناامنی کامل به سر میبرد. در شمال کشور نیز آنطور که یکی از کارشناسان این جریان توصیه کرد به حمایت از ارمنستان علیه دولت باکو اعلام جنگ کرده و با انعقاد یک پیمان دفاعی با دولت ارمنستان اگر نه مشغول جنگ، دستکم مشغول صفآرایی نظامی در مقابل آذربایجان بودیم.
در جنوب اما از نظر آنها هیچ نشانهای از تغییر رفتار عربستان سعودی وجود نداشته و احیای روابط با آنها عقبنشینی محسوب شده و طبیعتا لزومی به کاهش تنش با دولت سعودی نبود. عراق به عنوان همسایه غربی نیز با توجه به خبرسازیهای جعلی و اخبار کذبی که رسانههای منتسب به این جریان علیه آن منتشر میکنند شایسته توسعه روابط نبوده و مناسبات با این کشور همسایه نیز در حداقلیترین حالت ممکن به سر میبرد.
احتیاج به ذکر این مطلب نیست که در دنیای موازی مدعیان اصلاحات، توسعه روابط با چین و روسیه نیز به عنوان یک گناه نابخشودنی هرگز شکل نمیگرفت و پس از خطای فاحش آنها در ماجرای جزایر سهگانه ایران؛ قطع کامل رابطه با چین و روسیه امری ناگریز بود. حالا شاید بپذیرید رؤیای مدعیان اصلاحات نهتنها در تجارت خارجی که در روابط با کشورهای منطقه نیز چیزی جز خودتحریمی و ویرانی برای ایران به ارمغان نمیآورد.
در جهان مدعیان اصلاحات فقط اروپا و آمریکا شایسته برقراری روابطاند حتی اگر خصمانهترین مواضع را علیه منافع ملی ایران و تمامیت ارضی آن اتخاذ و سختترین تحریمها را بر کشورمان اعمال کنند.
به همین جهت در ادبیات سیاسی ایران برای اشاره به آنها و همفکرانشان از واژه «غربگرا» استفاده میشود. البته مواضع این جریان سیاسی داخل ایران اغلب فراتر از «غربگرایی» نوعی «غربزدگی» و حتی «غربپرستی» است.
گاهی تشخیص میان مواضع آنها و سخنگویان وزارت خارجه دولتهای غربی کاملا غیرممکن میشود. بر این اساس ما با یک جریان سیاسی که صرفا اختلاف سلیقه و دیدگاه دارد مواجه نیستیم، ما با جریانی مواجهیم که در اکثر بزنگاههای سیاسی معاصر کشور از آشوب تیر ماه 78 گرفته تا خرداد 88 و تا آبان 98 و پاییز 1401 در کنار آمریکا و متحدان اروپاییاش ایستاده و خسارات قابل توجهی به منافع مردم ایران وارد کرده است.
ما با یکی از بازوهای سیاست خارجی آمریکا در ایران مواجهیم. شاید در دیپلماسی رسمی، سفارت سوییس در تهران را حافظ منافع آمریکا در ایران بنامند اما واقعیت نشان داده حافظ منافع آمریکا در ایران همین جریان غربگرایی است که فارسی حرف میزنند اما انگلیسی فکر میکنند، آنها حاضرند منافع ملی ایران را به مسلخ ببرند.
پایان پیام/ت