چرا مردم به غائله ۱۴۰۱ نپیوستند؟
بهرغم آن حجم از اقدامات رسانهای و تبلیغ و هزینه از ۸۸ میلیون ایرانی در همه پنج ماه حدود ۴۰۰ هزارنفر (با تکراریها) به میدان آمدند و طبیعی بود که برای انقلاب چنین عددی ره به جایی نخواهد برد.
فارس پلاس، عبدالله گنجی در یادداشتی نوشت: غائله ۱۴۰۱ اگرچه به بهانه فوت غمبار و حزنانگیز مرحومه مهسا امینی شروع شد، اما همه زر و زور و تزویر ذیل پرچم او خیمه زد تا شاید از این تحریک عواطف کلاهی برای خود بدوزد. بهرغم آن حجم از اقدامات رسانهای و تبلیغ و هزینه از ۸۸ میلیون ایرانی در همه پنج ماه حدود ۴۰۰ هزارنفر (با تکراریها) به میدان آمدند و طبیعی بود که برای انقلاب چنین عددی ره به جایی نخواهد برد. وقتی از طرف امثال ما سؤال میشود که چرا مردم نپیوستند، پاسخ داده میشود که شما مردم را میکشتید، زندانی میکردید. ترسیدند و نیامدند. اگر آن حرکت انقلاب و براندازی بود، مگر براندازان توقع دارند حکومت برایشان فرش قرمز پهن کند و بگوید بفرمایید انقلاب کنید؟! خشونت از نظر علمی جزئی از روند انقلابهای کلاسیک در علم سیاست است و جریان انقلابکننده توقع گل و بلبل از حاکمیت مستقر ندارد. البته این پاسخ بیشتر شبیه طنز تلخ است. اما اینکه چرا مردمی که بخش زیادی از آنان معترض اقتصادی – معیشتی وضع موجود هستند به میدان نیامدند باید درست فهمیده شود. خصوصاً جریان مؤمن به انقلاب اسلامی اگر در فهم علت دچار انحراف شود در ادامه و در فهم معلول نیز دچار اشتباه خواهد شد. ممکن است گفته شود اقدامات امنیتی-انتظامی مانع حضور شد. این حرف نیز باطل است. حرکت انقلابی مانند موجی است که با چنین امکانات و اقداماتی قابل کنترل نیست. این روش نیز بیتأثیر نبود، اما میتوان بهعنوان دلیل حداقلی به آن استناد کرد. اما عمده دلایلی را که باعث شد مردم نپیوندند، میتوان اینگونه خلاصه کرد:
۱- مردمی که مشکل اقتصادی دارند احساس نکردند شعارها و رفتار در راستای حل مسئله آنان است. احساس نکردند پیوستن به این جماعت زندگی آنان را به سامان میرساند و حاضر به کولی دادن به اهداف دیگران نشدند.
۲- پیوستگی کمنظیر اپوزیسیون با غرب و ورود شخصیتهای غربی به موضوع حس بیگانهستیزی ایرانیان را زنده کرد و مردم متوجه شدند همه دنیای غرب به میدان آمده و آیا این برای مهساست؟
۳- محوریت شخصیتهای نازل به عنوان رهبران انقلاب دلیلی دیگر بود. کسانی که نه شخصیت دارند، نه ایده و تئوری و نه سابقهای در سختی کشیدن (از خصایص رهبران انقلابی) محور شده بودند. مردمی که امام، شهید بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر و مقام معظم رهبری را در رأس انقلاب دیده بودند، حالا نازنین بنیادی، علینژاد، کریمی و پهلوی را برای دستگرمی انقلاب هم نمیدیدند.
۴- محوریت پول و رسانه سعودی عامل بازدارنده دیگری بود. عظمت ایرانی به خود اجازه نمیداد که یک خانواده بسته بخواهد با پول و رسانه برای ایرانیان آزادی و دموکراسی به ارمغان بیاورد و این حس تحقیر در رأس مسائل بود.
۵- ورود تجزیهطلبان به داستان و اصولاً مطالبه تجزیه، تحریم و جنگ از عوامل بسیار مهمی بود که مردم را از همراهی برحذر داشت. بسیاری از اپوزیسیون نیز وقتی متوجه تجزیهطلبی و تحریم شدند حتی بهصورت موقت کنار جمهوری اسلامی ایستادند و موضع خود را شفاف اعلام کردند. حضور ۱۴ پرچم در تجمع برلین و کانادا و ارائه تصویری از ایرانستان باعث انسجام بیشتر ملی شد.
۶- دروغسازی و قدرت رسانهای جمهوری اسلامی در برملا کردن آن مؤلفه دیگری بود که اکنون در سالگرد ماجرا خود براندازان به آن اعتراف میکنند. اما بخشهای عمده آن همانند فوت رهبری، فرار مسئولان به ونزوئلا، ضربه مغزی مهسا، نافرمانی نظامیان و کشتهسازی دروغین حدود ۴۰ نفر از این موارد بود.
۷ خشن بودن رفتارها بهصورتی که حدود ۸۰ نفر به شهادت رسیدند و بهخاطر راهبرد «تساهل نظام» ۶۳ نفر از این شهدا فاقد سلاح بودند.
۸- رکیک بودن شعارها که در هیچجایی قابل بازگویی نبوده و نیستند نیز مورد توجه مردم بود. این شعارها شعار مردم نبود و حتی شعار اپوزیسیون داخلی هم نبود، بلکه برساخته از جریان تحقیر شده و قیشده سال ۱۳۵۷ و نفاقِ آواره بود.
۸- نبود هرگونه چشمانداز آینده نگرانی ملت را دوچندان میکرد، براندازان هیچ چشماندازی از آینده ارائه نکردند و در تراز آنان نیز نبود که بتوانند چشمانداز ارائه کنند، زیرا فاقد ایدئولوژی، رهبری و تئوری بودند.
۹- تهی بودن اپوزیسیون از اخلاق و رو آوردن به کثیفترین روشها و تاکتیک و ادبیات نیز باعث شد کمکم از حیز انتفاع ساقط شوند. بیاعتباری رسانههای موصوف به بهترین شکل رقم خورد.
۱۰- در داخل نیز یکپارچگی حاکمیت در وحدت رویه و جمعکنندگی عاملی مهم بود. این انسجام در سال ۹۶، ۹۸ و داستان هواپیمایی اوکراین نبود. وحدت نظر و عمل، عامل مهمی در مواجهه با صحنه بود؛ و از همه مهمتر انعطاف و قدرت و ظرفیت نظام جمهوری اسلامی و حد استقامت و تحمل آن باز محک خورد و چشمانداز آینده را قابل قضاوتتر کرد. دستاورد مهم ماجرا نیز حذف تروریستهای تجزیهطلب از مرزهای غربی کشور بعد از ۴۴ سال بود که در نوع خود تولید فرصت مهمی از دل تهدید است.
ماجرا جمع شد و مردم نپیوستند، اما حل نشد. نوبت حاکمیت است که برای حل مسائل مردم همه راههای ممکن و مشروع را طی نماید و ملت را قدر بداند و به آن پاسخ گوید. تیم ویژه رئیسجمهوری نیز نتایج تحقیقات خود را اعلام نماید و پرونده مهسا از نظر حقوقی به انجام برسد و بسته شود. در آنسوی ماجرا اپوزیسیون نسبت به شهریور ۱۴۰۱ عقبتر رفته است. جمهوری اسلامی باید انگیزه، انگارهها و زخمهایی را که بین مردم و دشمن پل ایجاد میکند با کارآمدی خود حذف کند.
پایان پیام/غ