ماجرای پنجشنبه‌پارتی‌های غزه و جوی خون!

ماجرای پنجشنبه‌پارتی‌های غزه و جوی خون!

«مردم غزه همیشه در حالت جنگ هستند. چه جنگ این‌قدر علنی باشد و چه نه. صهیونیست‌ها پنجشنبه‌هایشان را به خاک و خون می‌کشند. آنقدر که شهروندان غزه نامش را به شوخی گذاشته‌اند پنجشنبه پارتی و نمی‌دانند این‌بار نوبت کدام خانه است که بمباران شود.»

ماجرای پنجشنبه‌پارتی‌های غزه و جوی خون!

گروه زندگی؛ زینب نادعلی: از بچگی آرزو داشت جراح شود.البته نه شبیه همه بچه‌ها. رنگ و بوی آرزوی او با دیگر کودکان دنیا متفاوت بود. او جراحت‌های زیادی به چشم دیده بود. بدن‌هایی که بمب و موشک آن‌ها را می‌شکافند و تن‌های زخمی‌ای که پزشک کم بود برای مداوایشان. همین شد که از همان کودکی این صحنه‌ها «منعم» را به فکر جراح شدن انداخت. وقتی جنایت‌های صهیونیست‌ را در شهرش غزه و کشورش فلسطین می‌دید و کاری از دستش برنمی‌آمد. مصمم‌تر پای درس و کتابش می‌نشست تا روزی حداقل مرهم روی زخم مردم مظلومش بگذارد. در کنکور رتبه خوبی آورد و البته پزشکی هم قبول شد اما دلش می‌خواست جای دیگری درست بخواند و علم جدیدی را بیاموزد. به قول خودش غزه به دلیلی شرایط محاصره در برخی از شاخه‌های پزشکی مثل جراحی ضعیف است و کشور زخم‌خورده‌اش چه می‌خواهد جز یک جراح که زخم‌های او و مردمش را وصله و پینه بزند! به همین خاطر منعم سرزمین پدری‌اش را برای چند سال ترک کرد و به ایران آمد.


منعم دانشجوی فلسطینی که در ایران پزشکی می‌خواند

حالا منعمِ دورافتاده از وطن این روزها شده خبرنگار جنگ. البته نه به طور رسمی. وقتی مردم شهرش بی‌آب و غذا هستند و خوابِ چشم‌هایشان را بمباران گرفته. او هم نه اشتیاق غذا دارد و نه میل آب . خواب به چشم‌های نگرانش نمی‌آید. فقط مثل همیشه درس می‌خواند و ویدیوها و اخبار غزه را به زبان فارسی ترجمه و منتشر می‌کند تا صدای مظلومان غزه باشد. خانواده و مردمش هم از او همین را می‌خواهند؛ همین که او جنایت صهیونیست‌ها را به دنیا نشان دهد.

در غزه چه می‌گذرد؟!

پای گفت‌و گو با او نشسته‌ایم و از احوالات غزه می‌پرسیم.منعم می‌گوید:«درحال حاضر به طور کامل برق، آب و اینترنت در غزه قطع است. مردم نه آب برای شرب دارند نه برای طهارت. غذا هم نیست و آنهایی که غذا دارند کمتر می‌خورند تا مجبور نشوند اجابت مزاج کنند و درگیر مسئله طهارت شوند. پدرم می‌‌گویند مجبور هستند 6 کیلومتر راه بروند و آب برای طهارت بیاورند. مردم، مجروحان و شهیدانشان را در حیاط بیمارستان و در خیابان‌ها نگه می‌دارند. صهیونیست‌ها مناطق‌مسکونی پرجمعیت را انتخاب می‌کنند و بمباران می‌کنند. مرکز شهر غزه به طور کامل نابود شده و هیچ ساختمان سالمی نمانده. در حال حاضر 80 خانواده‌ به طور کامل از سایت ثبت احوال پاک شده‌اند. یعنی اثری از ۸۰ خانواده بایق نمانده. در غزه هیچ‌جای امنی نیست و حتی در این چند روز دیدیم که رژیم صهیونیستی هر کجا را امن اعلام کرد ساعتی بعد آن را زیر آتش گرفت.

آوارگان معمولا در مدارس، مساجد و بیمارستان‌ها می‌مانند اما صهیونیست حتی مدارس سازمان ملل را هم بمباران کردند. تنها واژه‌ای که وضعیت غزه را می‌تواند توصیف کند نسل‌کشی است. رژیم صهیونیستی چون نمی‌تواند در برابر نظامیان و نیروهای مقاومت بایستند، زن‌ها و بچه‌ها را بمباران می‌کند و آنهایی که از بمباران جان سالم به در می‌برند از گرسنگی و تشنگی شهید می‌شوند. حتی کسانی که آواره هستند و در خیابان‌ها می‌مانند هم از موشک‌های صهیونیست در امان نیستند. چون آوارگان شرایط بهداشتی خوبی ندارند؛ بیماری های پوستی مثل آبله مرغان نیز شیوع پیدا کرده.»


حتی کسانی که آواره هستند و در خیابان‌ها می‌مانند هم از موشک‌های صهیونیست در امان نیستند.

از منعم می‌پرسم میان این اوضاع اسفبار که هر لحظه شرایط برای مردم ساکن غزه سخت‌تر می‌شود پس سازمان‌های حقوق بشری کجا هستند؟ خنده تلخی می‌نشیند کنج لبش و می‌گوید:«75 سال است که این‌طور کشته می‌شویم و نه صلیب سرخ نه سازمان ملل و حقوق بشرکاری برای ما انجام نداده‌اند. حتی صلیب‌سرخ سعی دارد نیروها و کارمندانش را از غزه خارج کند و مردم مظلوم را تنها بگذارند تا صهیونیست‌ها با خیال راحت هرکاری دلشان می‌خواهد انجام دهند. چند روزی است که مقابل دوربین‌های جهان بر سر غزه فسفر سفید ریختند. فسفر سفیدی که همه می‌دانند یک اسلحه ممنوعه است و استفاده از آن جنایت جنگی محسوب می‌شود اما کسی از مدعیان حقوق بشر اعتراضی ندارد.»

قول و قرار مردم غزه زیر آتش جنگ!

صحنه‌های تلخی که هر لحظه در غزه اتفاق می‌افتد. مردم مظلومی که خانه‌هایشان، فرزندانشان و تمام دارایی‌شان را در چندثانیه به لطف موشک‌های صهیونیست از دست می‌دهند را وادار به تسلیم شدن نکرده است. آنها زیر آتش جنگ و در بدترین روزهای عمرشان عهد و پیمانی با هم بسته‌اند. عهد و پیمانی که باعث شده در برابر این غم‌های بزرگ تاب بیاورند.

این دانشجوی فلسطینی می‌گوید:«مردم فلسطین با اینکه بسیار مظلوم‌اند اما در مقابل، همان‌قدر هم قوی هستند. وقتی با آنها تماس می‌گیرم می‌گویند همه مردم در اینجا با هم عهد کرده‌اند در خانه‌هایشان بمانند و از این زمین دفاع کنند یا همه با هم شهید شوند و یا کشورشان را پس بگیرند. پیروزی را هم در این دو می‌دانند یا شهادت یا نصرت. وقتی رژیم صهیونیستی اعلام کرد می‌خواهد شمال غزه را اشغال کند و مردم به جنوب بروند. تمام بستگان من و بسیاری از مردم در خانه‌هایشان ماندند و به جنوب غزه نرفتند. گفتند ما زمین‌مان را ترک نمی‌کنیم. در خانه‌هایمان می‌مانیم و دوباره آواره نمی‌شویم. سال 1948 پدران‌مان را آواره کردند و کشتند. آن موقع دوربینی نبود که نشان دهد چه بر سر ما آمده و گفتند فلسطینی‌ها خودشان زمین‌شان را فروختند. حالا دوربین هست ببینید که چطور ما را در خانه‌هایمان شهید می‌کنند. مطمئنم 10 سال دیگر هم خواهند گفت مردم غزه زمین‌‌هایشان را فروختند.»


حتی اگر ویرانه هم باشد باز خانه‌شان است و از اینجا نخواهند رفت

مردم فلسطین کمک‌های انسان‌دوستانه نمی‌خواهند!

برخی فکر می‌کنند حالا که گذرگاه رفح باز شده و کمک‌های انسان دوستانه از مصر به دست مردم غزه خواهد رسید، تمام مشکلات این مردم نیز حل شده. اما واقعیت این است که ساکنان رنج کشیده غزه فقط کمک‌های انسان دوستانه نمی‌خواهند بلکه خواسته والاتری دارند. خواسته‌ای که منعم از آن پرده برمی‌دارد :«چند روز پیش که به سختی توانستم با خانواده‌ام در غزه تماس بگیرم و با آنها صحبت کنم، به مادرم گفتم که خبرهایی است که قرار است گذرگاه رفح باز شود و کمک‌های انسان‌دوستانه به دست‌تان برسد اما هنوز صهیونیست‌ها موافقت نکردند. در آن شرایطی که بیش از یک هفته گرسنگی و تشنگی را تحمل کردند جواب قابل تاملی دادند. گفتند: برای چه به ما آب و غذا و دارو می‌دهند که یک ساعت بعد یا یک روز بعد صهیونیست‌ها ما را بکشند.مردم غزه کمک انسان‌دوستانه نمی‌خواهند حق زندگی می‌خواهند. نابودی اشغالگر را می‌خواهند.»

چرا حماس طوفان‌الاقصی را شروع کرد؟!

این روز‌ها از منعم زیاد پرسیده می‌شود که چرا حماس این‌کار را کرد و طوفان الاقصی را کلید زد. گویی فکر می‌کنند حماس از مردم جداست و اهل غزه مجبور هستند به خاطر آنها این بمباران را تحمل کنند. اما حرف منعم این است که حماس از دل همین مردم است. می‌گوید:«حماس جنگ را شروع نکرد. این جنگ 75 سال پیش شروع شده و ما و حماس داریم از خود و کشورمان دفاع می‌کنیم. ما همه نیروی مقاومت هستیم. در رسانه‌‌های‌غربی و برخی از رسانه‌های عربی به جای اینکه بگویند مقاومت می‌گویند حماس. ما فقط حماس را نداریم ما گروه‌های مقاومت داریم. حماس و این گروه های مقاومت از ما هستند و از من،خانواده من و کشورم دفاع می‌کنند اما رسانه‌ها سعی می‌کنند گروه‌های مقاومت را از مردم جدا کنند. ما یکی هستیم مقاومت از خود ماست. یا برادر من است یا پدر من است ویا همسایه من است.»


خوشحالی مردم فلسطین از پیروزی طوفان الاقصی

این پیروزی هیچ وقت از حافظه فلسطین پاک نمی‌شود

طوفان الاقصی شاید آرزوی محقق شده خیلی از ما بود. آرزویی به قدمت 75 سال که مقاومت فلسطین با ضربه به رژیم صهیونیستی چشم‌هایمان را به برآورده شدنش روشن کرد. عملیاتی که باعث شد در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر مردم مسلمان و آزادی‌خواه بانگ شادی سر بدهند و جشن بگیرند. اما قطعا حال اهالی فلسطین که سال‌ها با زخم کهنه اشغالگری سرکرده‌اند دیدنی‌تر است.

منعم از لحظه‌ای می‌گوید که مردم فلسطین خبر عملیات طوفان الاقصی‌ را شنیدند:« احساس کردیم به آزادی فلسطین و پیروزی بسیار نزدیک شدیم. برای اولین بار توانستیم از موقعیت دفاع به موقعیت حمله دست پیدا کنیم. قبلا فقط دفاع می‌کردیم. امکانات خاصی نداشتیم. آنها با جنگنده می‌آمدند و ما با سنگ چه کاری از دستمان بر می‌آمد؟! خدا را شکر توانستیم ضربه شدیدی به رژیم اشغالگر که ادعا داشت بهترین امکانات را دارد بزنیم. بعد از سال‌ها توانستیم وارد سرزمین‌های اشغالی بشویم. با مردم شهرم که حرف می‌زدم می‌گفتند:« حتی اگر تمام ما را شهید کنند ما خوشحالیم برای آنکه برای پیروزی قیام کردیم و ضربه سختی به آنها زدیم تا گوشه‌ای از رنج ما را بچشند. حتی اگر تمام غزه را صهیونیست‌ها نابود کنند تفکر و عشق ما به فلسطین نابود شدنی نیست.»

من دانشگاه بودم وقتی این خبر را شنیدم. تلفن همراهم را برداشتم که اخبار را چک کنم و چیزهایی که می‌دیدم اصلا باورم نمی‌شد. فقط یک ساعت گریه کردم. احساس عزت داشتم. بالاخره توانسته بودیم یک قسمت از سرزمین‌مان را بگیریم. یک پایگاه نظامی را نابود کنیم. خیلی حس عجیبی بود مخصوصا که برای اولین‌بار تجربه می‌کردیم. همیشه حس بی دفاع بودن داشتیم اما این‌بار احساس قدرت می‌کردیم که همچین شکست جبران ناپذیری را به آنها وارد کنیم. امیدواریم به پیروزی، گرچه تعداد و امکانات ما کم است اما در قرآن پیروزی همیشه با گروه حق بوده هرچند تعداد و تجهیزات اندکی داشته باشند. رژیم کودک‌کش هم خودش را در خون‌های بی‌‌گناهی که می‌ریزد غرق می‌کند.»


بالای آواره خانه‌شان ایستاده است و پرچم وطن را بالا نگه داشته او بزرگ می‌شود یک روز اینجا را آباد می‌کند روزی که دیگر خبری از غاصبان نیست

چند پرده از زیبایی‌های این‌روزهای غزه

این روز‌ها غزه گرچه سراسر جنگ است و آوار و آتش اما شهر، یک خانواده است. قلب‌های مهربان مردم هر چه از دست‌شان بربیاد انجام می‌دهند تا تلخی این روزها را به کام خود و دیگران کم‌تر کنند. این دانشجوی فلسطینی چهره‌ای از غزه نشان‌مان می‌دهد که در رسانه‌ها کمتر آن را دیده‌ایم.
« حالا که خانه‌ها آوار شدند مردم مهمان خانه‌هایی می‌شوند که سالم هستند. مثلا خانه پدری من هنوز سالم است و 40 مهمان دارد. مهمان‌هایی که شاید اصلا آنها را نمی‌شناسیم اما چون خانه‌شان را از دست داده‌اند پدرم دعوت‌شان می‌کند. مردمی که وضع مالی بهتری دارند و موادغذایی و آذوقه در اختیارشان است غذا درست می‌کنند و بین دیگران پخش می‌کنند. کشاورزانی که در زمین خود چاه دارند چاه را برای استفاده از آب در اختیار مردم می‌گذارند. خانواده‌های صاحب ماشین، آواره‌ها را جابه جا می‌کنند و از طرفی نقش آمبولانس را ایفا می‌کنند چرا که در غزه بیشتر آمبولانس‌ها هدف صهیونیست‌ها قرار می‌گیرد. برخی هم باطری ماشین‌شان را در اختیار دیگران قرار می‌دهند تا موبایل‌هایشان را شارژ کنند و با جهان ارتباط داشته باشند. امکاناتی برای آواربرداری در غزه نیست و مردم مجروح و تشنه با دست‌های خودشان سعی می‌کنند کار آوار برداری را انجام دهند. »


رژیم اشغالگر شهروند غیرنظامی ندارند. شهرک نشینان هر وقت که دلشان بخواهند آدم می‌کشند

شهرک‌نشینانی که برای تفریح آدم می‌کشند!

گفت‌و گویمان می‌رسد به آنهایی که چشم‌هایشان را بر حقیقت بسته‌اند و این روزها نگران سلامتی شهرک‌نشینان و به ظاهر شهروندان بی‌گناه رژیم صهیونیستی هستند. شهروندانی که منعم خوب می‌شناسدشان و در وصف‌شان اینطور می‌گوید:«در قانون اساسی رژیم صهیونیستی کل شهروندان سرباز هستند و غیرنظامی ندارند. چه زن و چه مرد وقتی به 18 سالگی می‌رسند باید به سربازی بروند و حدود 2 سال خدمت کنند و بعد از آن هر سال یک ماه باید به خدمت بروند و با اسلحه کار کنند تا همیشه آماده باشند. کل‌ شهرک‌نشین‌ها مخصوصا آنها که در نوار غزه زندگی می‌کنند مسلح‌اند. صهیونیست غیرنظامی نداریم فقط بچه ها غیرنظامی ‌اند. خطاب به کسانی که دلسوز شهروندان رژیم اشغالگر هستند. لطفا سرچ کنید. در 6 ماه گذشته حدود 400 فلسطینی در کرانه باختری توسط شهرک نشینان کشته شدند. آنها ماشین مردم فلسطین را می‌سوزانند. شب وقتی در خانه خواب هستند خانه‌هایشان را آتش می‌زنند و این حق را دارند به هرکس فقط شک داشتند شلیک کنند و آن را بکشند. در این باره ویدیوهای زیادی وجود دارد و همه چیز واضح است نه اینکه ما مردم فلسطین فقط حرف بزنیم.

برای مثال «اسرا الجعابیص» در کرانه باختری زندگی می‌کرد . یک روز وقتی داشت بچه‌هایش را با ماشین به مدرسه می‌برد. شهرک نشینان به او حمله کردند و ماشینش را سوزاندند. بچه‌های او شهید شدند و تمام بدن این مادر هم سوخت اما در نهایت از بیمارستان به زندان منتقل شد. چرا که صهیونیست‌ها مدعی شدند او قصد داشته آنها را زیر بگیرد. در این 75 سال حدود 400 هزار فلسطینی از سال 1948 شهید شدند و کمتر از 3000هزار صهیونیست کشته. مگر می‌شود کسی دلش برای صهیونسیت‌ها بسوزد و برای مردم فلسطین نه. آنها نه تنها خانه‌هایمان را گرفتند، زمین‌هایمان را سرقت کردند و ما را می‌کشند حتی به درخت‌های زیتون هم رحم نمی‌کنند و آنها را قطع می‌کنند.»


بمب‌های ممنوعه فسفری خاطرات کودکی منعم را تازه می‌کند خاطراتی که بوی وحشتناکی از سیر دارد.

پنجشنبه‌پارتی‌های غزه و بوی خون!

وقتی خبرها از بمب‌های ممنوعه فسفری می‌گویند که بر سر مردم غزه آوار می‌شوند. بوی سیر می‌دود در دهان و بینی‌اش. زخم کمرش شروع به سوختن می‌کند. قلبش انگار می‌خواهد از سینه‌ بیرون بیاید. مثل همان روزی که برای نماز صبح به مسجد رفته بودند. سال 2008 بود و غزه جنگ وحشتناکی را تجربه می‌کرد. منعم 9 ساله بود. بعد از نماز که از مسجد همراه دیگران بیرون آمد، بوی سیر تمام حلقش را پر کرد و نفس کشیدن را سخت. کمر منعم هم سوخت اما دردناک‌تر از زخم کمرش دیدن مردم بی‌گناهی بود که به وحشتناک‌ترین حالت ممکن می‌سوختند. این صحنه‌ها هیچ‌وقت از خاطر منعم نمی‌رود. البته روزهای عمرش کم از این صحنه‌ها به خود ندیده.

خیالش می‌رود به سال‌هایی دورتر و می‌گوید:« صهیونیست‌ها تا سال2006 در غزه بودند. از وقتی متولد شدم. دیدم چطور به خانه‌مان هجوم می‌آوردند. همه چیز را خراب می‌کردند. وسایل‌مان را می‌شکستند. پدرم را کتک می‌زدند و آن را با خودشان می‌بردند. گاهی ماه‌ها از پدر خبری نبود. کلاس چهارم بودم و یک دوست صمیمی داشتم که همیشه کنارم در کلاس می‌نشست. اسمش بها بود و 4خواهر بزرگ‌تر از خودش داشت. یک شب که برای خواب به منزل پدربزگش می‌رود، خانه‌شان را بمباران می‌کنند و خواهران و پدر و مادرش شهید می‌شوند. پسر شاد و زرنگ مدرسه مان دیگر آن پسر سابق نشد. یادم می‌آید که مدرسه نمی‌آمد و مدام می‌رفت پیش روانشناس .دیگر نمی‌توانست زندگی کند به خانواده‌اش فکر می‌کرد. بعضی اوقات می‌رفتیم با او بازی کنیم اما او دیگر بازی هم نمی‌کرد. ما همیشه در حالت جنگ هستیم. در غزه چیزی به آن پارتی پنجشنبه داریم اسمش را به شوخی مردم اینطور انتخاب کرده‌اند. یعنی صهیونیست‌ها آخر هفته بعضی از خانه‌ها را هدف قرار می‌دهند و بمباران می‌کنند.»

بچه‌های فلسطینی وقتی نوشتن یاد می‌گیرند وصیت نامه می‌نویسند!

این چندروز هر بار منعم به سختی توانسته با خانواده‌اش ارتباط بگیرد و حرف بزند، پای ثابت حرف‌هایشان وصیت‌های خانواده به او بوده. وصیت‌هایی که بیشتر از هرچیز خنجر در زخم دلتنگی‌اش فرو می‌کردند. اما منعم در غزه بزرگ شده؛ جایی که بچه‌ها وقتی خواندن و نوشتن را یاد می‌گیرند به جای نوشتن آرزوهایشان وصیت‌هایشان را می‌نویسند. منعم 23 ساله تا 19 سالگی در غزه بوده و جنگ‌های بزرگی را دیده و بارها وصیت خانواده‌اش را شنیده.

کلمات منعم تلخ می‌شوند وقتی از کودکان غزه می‌گوید:« برخی فکر می‌کنند ما برای اولین بار می‌جنگیم و کشته می‌شویم نه همیشه اینطور بوده اما چیزی که فرق کرده این است که شبکه‌های اجتماعی باعث شده مظلومیت غزه به گوش مردم جهان برسد. چند روز پیش بود که تصویری از وصیت‌نامه یک دختربچه فلسطینی قلب مردم جهان را غم‌دار کرد. ولی ما به این حال دردناک عادت کرده‌ایم. ما اینطور زندگی می‌کنیم. اینطور که بچه‌ای فلسطین به جای نوشتن آرزوهایشان وصیت‌هایشان را می‌نویسند. نقاشی بچه‌های ما نه ماشین است نه خانه و عروسک. قدس و فلسطین است که آزاد شده. پسربچه‌هایمان در بازی‌هایشان با یهود می‌جنگند و پیروز می‌شوند.»


بچه‌های فلسطینی وقتی نوشتن یاد می‌گیرند وصیت نامه می‌نویسند!

صهیونیست‌ها فقط فلسطین را نمی‌خواهند!

سطرهای آخر گفت‌و گویمان را می‌گذارم به عهده خود منعم و او از آرزوی مردم شهرش می‌گوید:« ما هر روز صبح به امید آنکه فلسطین را آزاد کنیم از خواب بیدار می‌شویم. به این امید درس می‌خوانیم، کار می‌کنیم، بچه‌دار می‌شویم و…زندگی ما در راستای آزادی فلسطین است. در غزه فقط 10درصد مردم بومی هستند و 90 درصد آواره شدگان شهرهای دیگر هستند اما وقتی دونفر در غزه با هم آشنا می‌شوند، هنوز خودشان را اهل همان شهرهایی معرفی می‌کنند که صهیونیست‌ها اشغال کردند. پدربزرگ من اهل «یافا» است همان‌جایی که حالا نامش را گذاشته‌اند «تل‌آویو». پدربزرگم از معدود کسانی‌است که از آن شهر سالم بیرون بیاید. هنوز هم وقتی با کسی آشنا می‌شویم خودمان را اهل یافا معرفی می‌کنیم. در دورهمی‌هایمان از خانه پدربزرگ می‌گوییم. از اینکه یک روز برمی‌گردیم و زمینش را آباد می‌کنیم. در خانه‌اش جمع می‌شویم و پرتقال یافا می‌خوریم. همه مردم غزه همینطور هستند.»

منعم می‌گوید:«صهیونیست‌ها این باور را دارند که فقط خودشان انسان هستند و دیگر مردم انسان‌نماهایی هستند که برای خدمت به آنها ساخته شده‌اند. آنها فقط فلسطین را نمی‌خواهند بلکه سعی دارند مملکتی بزرگ به نام اسرائیل کبری تشکیل بدهند. اگر امروز فلسطین را نابود کنند فردا به سراغ سوریه، لبنان، عراق، ایران و.. هم خواهند رفت تا به اهداف شوم‌شان برسند.»

پایان پیام/

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *