از قلبها وارد میشویم!
جنگ اخیر غزه هم گرچه در بعد رسانهای، میدان زایش شبهههای متعدد علیه محور مقاومت بود، اما این فرصت را ایجاد کرد که درخصوص خیلی مسائل، از جمله رابطه ایران و سایر اعضای محور مقاومت دقیقتر صحبت شود.
فارس پلاس؛ کبری آسوپار در یادداشتی نوشت: شبهه وقتی متولد میشود، با همه زیانهایش این سود را دارد که باب صحبت درباره برخی امور را – که به هر دلیلی درباره جزئیاتش صحبت نشده- باز میکند. جنگ اخیر غزه هم گرچه در بعد رسانهای، میدان زایش شبهههای متعدد علیه محور مقاومت بود، اما این فرصت را ایجاد کرد که درخصوص خیلی مسائل، از جمله رابطه ایران و سایر اعضای محور مقاومت دقیقتر صحبت شود.
خبر انجام عملیات طوفان الاقصی که منتشر شد، حداقل در دو موضوع نام ایران به سرخط خبرها رفت؛ اول آنکه این عملیات کار ایران بوده که به وسیله حماس عملیاتی شده یا حداقل آنکه با کمک و همراهی ایران انجام شده است؛ و دوم که در روزهای بعد عملیات بیشتر طرح شد، درخواست از ایران برای ممانعت از ورود سایر اعضای محور مقاومت به نبرد غزه بود. نکته این بود که ایران نه در اولی نقشی مستقیم و عملیاتی داشت و نه برای دومی میتوانست نقشی حتمی و الزامآور ایفا کند.
گرچه بخش زیادی از این هر دو مورد، مولود عملیات رسانهای دشمن علیه ایران و دروغی خودآگاه بود، اما نمیتوان رد کرد که بخشی هم زاییده تحلیلهای غلط ناشی از نشناختن ایران، محور مقاومت و تعاملات فیمابین است. به هر روی، چه اولی باشد و چه دومی، صحبت درباره نگاه ایران به همپیمانان منطقهای را نه فقط مفید، بلکه ناگزیر میکند.
رابطه ایران با همپیمانان منطقهای هیچ گاه رئیس و مرئوسی نبوده است. حزبالله لبنان، انصارالله یمن، گروههای مقاومت فلسطینی، حشدالشعبی عراق و سایر دولتها و گروههای محور مقاومت گرچه در ایدئولوژی و گفتمان پیروان انقلاب اسلامی ایران به شمار میروند، اما آنها نیروهای جمهوری اسلامی ایران نیستند.
پذیرش این موضوع برای آنهایی که نظام بینالملل را استعماری و مزدوری تعریف کرده و میبینند، سخت است. الگوی نفوذ در کشورهای دیگر، همیشه امریکا بوده که اولاً پایگاه نظامی در کشورهای دیگر تأسیس میکند، در امور داخلی دیگر کشورها مداخله میکند، برای آنان تصمیم میگیرد وغیره. ثانیاً نیروی نیابتی، اعم از دولتی و غیردولتی، میسازد و به خط مقدم میفرستد تا برای منافع امریکا بجنگند.
جمهوری اسلامی ایران از آغاز تأسیس خود، تئوری «صدور انقلاب» را در بالاترین سطوح خود طرح نمود، اما انقلابیون ایران آنچنان که ایدئولوژی و گفتمان خاص خود را در طول قیام و سپس در نوع حکومت تشکیل شده، مطرح و عیان کرده بودند، در صدور انقلاب و گسترش دامنه نفوذ خود از محدوده جغرافیای ایران نیز مدل و نگاه خاص خود را داشتند.
در نگاه رهبران انقلاب اسلامی ۵۷، نفوذ از مسیر اندیشه و قلب اتفاق میافتد و هر نوع قدرتمندی و تغییری باید ابتدا در فکر و درون افراد روی دهد و بعد به اتفاق عملی منجر شود. امام خمینی با همان صراحت بیان میفرمایند: «ما که میگوییم اسلام را ما میخواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما میتوانیم… وظیفه بزرگی داریم و آن اینکه اسلام را آن طوری که هست، به دنیا ارائه بدهیم، و همین خودش از هزارها توپ و تانک بیشتر میتواند مؤثر باشد. آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را برمیگرداند؛ و این کار، این هنر از اسلام میآید و این هنر از احکام اسلام میآید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند…»
و بعد در جایی دیگر میفرمایند: «صدور انقلاب به معنای صدور پیام و صدور رسالت انقلاب است، صدور ارزشهایی مانند استقلال، عدم وابستگی، خودکفایی، خصلتهای انسانی پاک، ایمان، شرف، افتخار، حمایت از مستضعفان و…»
همین مفاهیم در ادبیات حضرت آیتالله خامنهای هم به تصریح و تکرار بیان شده است و نگاه خاص جمهوری اسلامی به گسترش گفتمان انقلاب اسلامی را تشریح میکند. چنانکه اصل اسلام هم چنین است و در دیالوگ معروف فیلم محمدرسولالله ساخته مصطفی عقاد آمد که «محمد از قلبها وارد میشود نه از دیوارها و این پیروزی جاودانه است.»
در چنین مدلی نگاه به پیشرفت و توانمندسازی دوستان منطقهای با مبنای فکری اسلام است، نه آنکه برای آنها تصمیم گرفته شود یا همپیمانی را راهبری معنا کنند. برخلاف مدل امریکایی که دولتها یا گروههای تروریستی و سیاسی ایجاد میکند، آنها را ابزار تأمین منافع نظامی و سیاسی خود قرار میدهد و وقتی کارش با آنها تمام شد یا دید هدف او را تأمین نمیکنند، پشتشان را خالی میکند. چنانکه در مقابل صدام و حسنی مبارک و اشرف غنی یا داعش و امثال آنها چنین کرد.
نگاه ابزاری امریکا به همپیمانان خود در ایران جایگاهی ندارد. ایران به رشد ملتهای مستضعف میاندیشد و قدرتمندی آنها، خودکفایی آنها و ایستادن آنها روی پای خود برابر ظالمان مستکبر جهانی را میخواهد. چنین نگاهی لاجرم به بلوغ و پیشرفت همپیمانان ایران میانجامد و آنها را در یک خط پیشرفت صعودی قرار میدهد.
ایران نمیخواهد یک جمهوری اسلامی در جهان وجود داشته باشد و دیگران را، چون کودکانی همیشه نابالغ به دندان بگیرد و در وقتش آنها را سپر خود کند؛ ایران میخواهد هر فرد، هر گروه، هر دولت در جهان یک حاکمیت انقلابی علیه ظلم، استکبار و استعمار باشد، بدون آنکه وقتی به بلوغ رسید، نیاز به راهبری جمهوری اسلامی داشته باشد. نه مشی جمهوری اسلامی نگاه ابزاری و استعماری به این گروهها و سوءاستفاده از آنهاست، نه شأن آن گروهها مزدوری برای دیگری است. عقیده و عقل حاکم است و اشتراک در عقیده، عقل مشترک و عمل موید میآفریند و این اشتراک و تأیید به معنای هماهنگی الزامی یا دستور گرفتن از ایران نیست.
گروهها و دولتهای مقاومت در منطقه که بر مبنای اندیشه انقلاب اسلامی شکل گرفتهاند، طی سالیان و دهههای گذشته و البته تحت حمایتهای جمهوری اسلامی به بلوغ و رشدی رسیدهاند که قائم به خود ایستادهاند، چنان فرزندی رشید که برای برداشتن قدمهای بزرگ دیگر نیازی به گرفتن دست پدر ندارد و این از ضعف ایران نیست، بلکه از قضا، قدرت این پدر در آفرینش فرزندانی مثل خود و مستقل از خود است، تا به جای یک جمهوری اسلامی، دهها جمهوری اسلامی کوچک آفریده و بزرگ شوند، نه آنکه عروسکهای خیمه شببازی بسازد و سر نخ را دست بگیرد.
پایان پیام/غ