مدیرمسئول روزنامه ابتکار: طیفی از اصلاحطلبان سیاستورزی را با کار چریکی اشتباه گرفتند
محمدعلی وکیلی معتقد است که اصلاحطلبان به یک تکثر غیرقابل اجماع رسیدهاند و این تکثرها بهقدری پررنگ شده است که دیگر امکان تجمیع طیفهای مختلف اصلاحطلب ذیل اسامیای همچون شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی وجود ندارد.
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها – در فاصله کمتر از 100 روز به برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دوازدهم، جریانهای سیاسی مدتی است که فعالیت چراغخاموش خود را برای انتخابات 11 اسفند آغاز کردهاند، در این بین اصولگرایان با توجه به پیروزی در انتخابات قبلی مجلس انگیزه بالاتری نسبت به رقیب سیاسی خود برای تداوم حکمرانی بر بهارستان دارند.
اصلاحطلبان نیز که در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری قافیه را به رقیب خود واگذار کردهاند، فعالیتشان را ذیل جبهه اصلاحات ایران دنبال میکنند، با وجود این، رویکرد انفعالی اتخاذشده از سوی جبهه اصلاحات در برهه انجام پیشثبتنامها و مخیّر کردن احزاب و چهرههای سیاسی منتسب به این جریان برای حضور فعالانه در عرصه انتخابات موجب شده است برخی احزاب اصلاحطلب انتقادات تند و تیزی را علیه گردانندگان جبهه اصلاحات بیان کنند و آنها را متهم به استبداد و خودکامگی کنند.
محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه اصلاحطلبِ ابتکار و عضو هیئت رئیسه مجلس سابق که از طریق لیست امید تهران به مجلس دهم راه یافته بود، در گفتوگو با تسنیم، به آسیبشناسی از وضعیت سیاسی اردوگاه اصلاحطلبان در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم پرداخت.
وی معتقد است جبهه اصلاحطلبان به یک تکثر غیرقابل اجماع رسیده است و این تکثرها بهقدری پررنگ شده است که دیگر امکان تجمیع طیفهای مختلف اصلاحطلب ذیل اسامیای همچون شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی وجود ندارد.
وکیلی همچنین بر این باور است که شرایط اصلاحطلبان بهگونهای است که هرچه زمان میگذرد دامنه اختلافات آنها از اختلاف سلیقه در حوزه کنشگری به اختلافات در حوزه معرفتی و بنیادی کشیده میشود.
وی در تحلیل طیفبندیهای انتخاباتی برای انتخابات پیشِروی مجلس نیز معتقد است که ممکن است شرایط بهسمتی برود که حتی گروهی از اصلاحطلبان با طیفی از اصولگرایان ائتلافی انتخاباتی تشکیل دهند و لیستی مشترک ارائه کنند.
در ادامه مشروح گفتوگوی تسنیم با محمدعلی وکیلی فعال سیاسی اصلاحطلب را میخوانید:
آرایش جریانات سیاسی برای انتخابات هنوز معلوم نیست
* با اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان از سوی هیئتهای اجرایی در روزهای اخیر، فضای سیاسی در کمتر از 4 ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخاباتیتر شده است و جریانهای سیاسی نیز برنامههای انتخاباتی خود را کلید زدهاند، ارزیابی شما از فضای سیاسی حاکم بر کشور چطور است؟
– با وجود اینکه کمتر از 4 ماه به انتخابات زمان باقی مانده است اما از یک سو هنوز تکلیف بررسی صلاحیتها مشخص نشده است و از سوی دیگر آرایش جریانات سیاسی برای انتخابات معلوم نیست، این ابهامات موجب شده است در نقطه رضایتبخشی از منظر مشارکت در انتخابات نباشیم، البته شاید برخی گروههای سیاسی حاضر در قدرت دقیقاً همین را بخواهند چرا که منافع آنها در یک انتخابات کمرمق تعریف میشود، در حالی که راهبرد نظام همواره غیر از این بوده است و حداقل در همین سال جاری رهبر انقلاب دو مرتبه بر لزوم رقابتی بودن و مشارکت بالا در انتخابات تأکید کردند، با این حال علامتی در ساحت سیاست رسمی کشور برای تحقق مشارکت بالا مشاهده نمیشود.
انتقاداتی که به عملکرد هیئتهای اجرایی وارد میشود از این جهت است که تصور عموم بر این بوده است که احراز عدم صلاحیت داوطلبان براساس قانون بهعهده شورای نگهبان است و هیئتهای اجرایی بهصورت شکلی داوری میکنند و کار محتوا با هیئتهای نظارت و شورای نگهبان است، اما من بهعکس این انتقادات بر این باورم که اتفاقاً این دوره فرآیند مربوط به انتخابات منطبق بر قانون بوده است.
قانون اساسی شأن دخالت بر روند انتخابات را برای هیئتهای اجرایی قائل است و شورای نگهبان را از دخالت مستقیم منع کرده و وظیفه این شورا را دادخواهی عنوان کرده است و هیئتهای اجرایی باید وارد بررسی صلاحیت شوند و اگر کسی احساس ظلم از سوی هیئتهای اجرایی داشت، قانون مرجعی بهنام شورای نگهبان را برای رسیدگی به این شکایات تعریف کرده است اما آقایان از یک مقطعی از تاریخ جمهوری اسلامی به بعد ذیل عنوان نظارت استصوابی حق دخالت را برای شورای نگهبان قائل شدند،
بنابراین اقدام هیئت اجرایی در فرآیند انتخابات این دوره مجلس کاملاً قانونی است مشروط بر اینکه دیگر فرآیند بررسی صلاحیتها مجدداً توسط شورای نگهبان تکرار نشود، یعنی شورای نگهبان نیاید صلاحیت همه داوطلبان را از ابتدا بررسی کند چرا که این مسئله از نظر من خلاف قانون است.
البته یک خطای مشترک را هر دو این هیئتها سالیان سال است که انجام میدهند و بهجای اینکه احراز عدم صلاحیت کنند، احراز صلاحیت میکنند، یعنی فرض این دو هیئت انتخاباتی این است که داوطلبان فاقد صلاحیت هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود در حالی که مطابق آموزههای دینی و روح قانون اصل بر این است که هر داوطلبی دارای صلاحیتهای لازم برای داوطلبی هست مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
رویکرد تحریمی اصلاحطلبان از سال 98 با هدف فرار از مسئولیت بوده است
*با در نظر گرفتن شرایط فعلی، وضعیت جریان اصلاحات برای ورود به انتخابات پیشِرو را چطور ارزیابی میکنید؟
-متأسفانه از سال 98 در جبهه اصلاحات یک کجسلیقگی در حوزه حربی رخ داد و آن این بود که بهجای اینکه شاهد کنشگری رسمی و مسئولیتدار باشیم، سران جریان اصلاحات در پی فرار از مسئولیت بودند، در حالی که ماهیت یک حزب این است که فعالیت و کنشگری سیاسی داشته باشد نه اینکه بهجای کنش معطوف به مسئولیت، هرگونه مسئولیتی را از گرده خود بردارد و فعالان سیاسی متبوع خود را اصطلاحاً آتش بهاختیار به حال خود رها کند.
بدنه کنشگران اصلاحطلب در شهرستانهای مختلف از سال 98 به این نتیجه رسیدند که رویکرد انتخاباتی سران جبهه اصلاحات تحریمی است منتها یک تحریم ناگفته و ضمنی، در همین راستا نیز شاهد بودیم که راه احزابی که دیدگاه متفاوتی با سران جریان داشتند بسته شد و تأثیر آنها به حداقل رسید، چراکه آن نوع موضعگیری به بیرمقی مردم کمک کرد و مردم انگیزه خود را برای مشارکت در فضای سیاسی و انتخاباتی از دست دادند و در نتیجه طیف اصطلاحاً خاکستری جامعه که موتور محرکه جریان اصلاحطلب تعریف میشد از سال 98 به بعد موضع بیتفاوتی را اتخاذ کرد و با صندوق رأی قهر کرد که نتیجه این شده است که از انتخابات مجلس یازدهم به این سو ما شاهد برگزاری انتخاباتهای دروناردوگاهی برای اصولگرایان هستیم.
فراکسیون امید توسط اصلاحطلبان بیرون از مجلس تخریب شد
* شما اشاره به انتخابات 98 کردید ولی اگر بخواهیم کمی به عقبتر برگردیم، سؤال این است؛ با وجود پیروزی اصلاحطلبان در 3 انتخابات ریاستجمهوری 92، مجلس 94 و ریاستجمهوری 96 چرا در جریان انتخابات 98 بزرگان جبهه اصلاحات، سیاست تحریم انتخابات را در پیش گرفتند؟ آیا اتخاذ این راهبرد از سوی سران اصلاحات بهموجب فرار از مسئولیت عملکرد 8ساله گذشته آن بود؟
– بخشی از آن ماحصل موضع سلبی دوستان حداکثرطلب ما بود. ما در مجلس دهم یک فراکسیون حدود 100نفره با نام فراکسیون امید را تشکیل داده بودیم. در آن مجلس بیش و پیش از آنکه کارنامه ما مورد نقد جریان سیاسی رقیبمان قرار گیرد، مورد تخطئه و استیضاح همجناحیهای ما در طول 4 سال مجلس دهم قرار گرفت، در حقیقت بخشی از اصلاحطلبان بیرون از مجلس در انتظارات کاذب مردم بهحدی دمیدند و بهحدی ما را با مجلس ششم مقایسه کردند که مهر رفوزه را پیش و بیش از آنکه رقیب ما بهناحق پای کارنامه ما بزند همجناحیهای ما زدند.
طیفی از اصلاحطلبان سیاستورزی را با کار چریکی اشتباه گرفتند
* بهنظر شما انتظار این طیف از اصلاحطلبان مجلس دهم چه بود که از منظر آنها شما نتوانستید آن را برآورده کنید؟
– یک طیفی از دوستان ما کار سیاستورزی را با کار چریکی اشتباه گرفتند و انتظارشان این بود که در مقاطع مختلف مجلس دهم بهشیوه چریکی مجلس را به تعطیلی بکشانند و پشت تریبون مجلس به این و آن فحش دهند و در واقع انتظار کنشگری از جنس نمایندگان مجلس ششم را از ما داشتند و خب، ما مخالف این رویکرد بودیم.
بنده با وجود اینکه معتقد بودم و هستم که اصلاحطلبتر از نمایندگان مجلس ششم عمل کردهام ولی در کنشگری قطعاً با نمایندگان آن دوره متفاوت هستم. تمام شهرت مجلس ششم به لوایح دوقلو تحت عنوان لوایح قانون انتخابات و قانون مطبوعات بود که در قانون مطبوعات نیز تنها دو بند از کل این قانون مورد توجه نمایندگان وقت بود و آن چالش ملی و به آتش کشیدن قیصریه تنها برای دو بند از قانون مطبوعات بود، ولی من در همان مجلس دهم بهرغم اینکه دولت وقت که دولت منتسب به اصلاحطلبان بود در ارائه لایحه اصلاح قانون مطبوعات و قانون نظام جامع انتخابات کوتاهی کرد در قالب ارائه طرح این دو مسئله را پیگیری کردم.
من در طرح پیشنهادی برای اصلاح قانون مطبوعات، تمامی بندهای قانون فعلی را بهنفع جریان آزاد اطلاعات و ایده دسترسی آسان آحاد ملت به اطلاعات تغییر داده بودم و کلّیت این طرح نیز در صحن مجلس به تصویب رسید اما عمر مجلس دهم مجال این را نداد که جزئیات این طرح را مورد بررسی قرار دهیم.
طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس را نیز با دو محور تبدیل کردن انتخابات حوزهای به استانی و اکثریتی به تناسبی مطرح کردیم، با این هدف که نگاه مجلس از منطقهای به ملی ارتقا پیدا کند، چرا که معتقد بودیم سازوکار فعلی مجلس منجر به این نخواهد شد که ایده ناظر به حقوق ملت شکل بگیرد و احساس ما این بود که اگر انتخابات از حوزهای به استانی تبدیل شود کمک میکند انتخابات بهسمت نخبهگزینی و ملیگزینی حرکت کند، همچنین بهدنبال این بودیم که با تناسبی کردن انتخابات مجلس، احتمال یکدستشدن مجالس را یک بار برای همیشه منتفی کنیم.
بهنظر من مجالس ششم، هفتم، هشتم، نهم و یازدهم بهواسطه اینکه تقریباً یکدست بودند، بهنسبت مجلس دهم یا مجالس پنجم به قبل سطح پایینتری داشتند، با وجود این، طرح اصلاح قانون انتخابات که ما حدود 2 سال بهروی آن کار کرده بودیم توسط شورای نگهبان رد و از دستور کار خارج شد.
بخشی از جریان اصلاحات، اصلاحطلبیِ بر جمهوری اسلامی را پیش گرفتهاند
*کمی از بحث اصلی فاصله گرفتیم، اگر ممکن است بفرمایید که؛ در سال 98 چه موضوعی باعث شد که تصمیمگیران اصلی در جریان اصلاحات به این نتیجه برسند که باید در انتخابات مجلس یازدهم رویکردی انفعالی در پیش بگیرند؟
– همانطور که عرض کردم، تغییر رویکردی که جریان اصلاحات در سال 98 اتخاذ کرد ناشی از تغییر نگاهی بود که در بخشی از دوستان اصلاحطلب ما به وجود آمد، البته من همواره این طیف از اصلاحطلبان را به این موضوع متهم میکنم که اصلاحطلبیِ بر جمهوری اسلامی را دنبال میکنند و اصلاحطلبیِ در جمهوری اسلامی را برنمیتابند، در حقیقت در مجلس دهم نیز چنین درگیری بین طیف ما بهعنوان اصلاحطلبانِ در جمهوری اسلامی و بخشی از همطیفانمان در برخی احزاب اصلاحطلب که رویکرد اصلاحطلبیِ بر جمهوری اسلامی را دنبال میکردند، پیش آمد، با وجود این، این رویکرد سلبی دوستان ما در خلأ شکل نگرفت، در یک بستر و با تکیه بر یک بهانه شکل گرفت، بهانه این بود که برای حکومت تفاوتی نمیکند که با اصلاحطلبان بهاصطلاح خوشخیم روبهرو باشد یا با اصلاحطلبان بدخیم و از دیدگاه نظام، تمامی طیفهای اصلاحطلبی مردود هستند.
این دوستان ما مدعی بودند که رفتن ما در قدرت باعث اصلاح نمیشود و صرفاً مشروعیتسازی برای طرف مقابل انجام میدهید، در حالی که ما معتقد بودیم نظام اصلاحپذیر است و اگر روزنهها باز بماند بهمرور زمان میتوانیم در یک فضای حسننیت به اصلاح بخشها و حتی ساختارهای مختلف نظام بپردازیم.
من با این حرف مبارزه کردم و معتقدم که از بنیان غلط است ولی متأسفانه نظام بهاندازه کافی برای موجه جلوه دادن این نوع اظهارات رادیکال بهانه ایجاد کرده است. ما در مجلس دهم میتوانستیم بهتر عمل کنیم ولی راه بهروی ما بسته بود، بهطور مثال ما میتوانستیم جلوی مصوبه گرانی بنزین را در آن شرایط آتش و دود بگیریم ولی مانع ما شدند و این مسئله کمک کرد به طیف رادیکال که ادعاهای خود را به اثبات برساند.
ما میتوانستیم با بخشهای حساس قدرت وارد تعامل شویم و بخشی از سوءتفاهمهای تاریخی را برطرف کنیم از جمله اینکه ممنوعالتصویری آقای خاتمی یا مسئله حصر را حلوفصل کنیم اما بیجهت زمان را از دست دادیم. ما یک کارهایی هم کردیم که در فضای اعتماد متقابل تأثیرگذار بود، از جمله این که مشکل دانشجویان ستارهدار را حل کردیم، این اقدامات بدون شک کمک به تفاهم و انسجام ملی بود.
با وجود پیشثبتنام، در مرحله نهایی انتخابات ثبتنام نکردم
ما در شُرف این بودیم که برای اولین بار در جهت اجرای اصل 27 قانون اساسی که مربوط به برگزاری تجمعات قانونی است تعاملی سازنده با وزارت کشور داشته باشیم و لازم نباشد که هر روز مردمی که علیه یک مصوبه یا یک مسئول نارضایتی دارند اعتراض خود را با تجمع در برابر ساختمان مجلس نشان دهند. ما همه این راهها را بهدلیل اینکه خودمان را آماده تغییر نکردیم، بستیم و این بستن راه حرفهای بخش رادیکال جریان اصلاحات را تقویت کرد و صدای طیف ما را هر روز تضعیف کرد تا بهمرور زمان خفه شود.
من جزء کسانی هستم که باید در انتخابات ثبتنام کنم ولی این کار را نکردم، علتش این است که احساس میکنم بهانههای طیف رادیکال اصلاحطلب درست است ولی روشها و نیت آنها اشتباه است، به همین دلیل با وجود اینکه در مرحله پیشثبتنام صرفاً جهت مرزبندی با براندازان در انتخابات نامنویسی کردم اما در مرحله اصلی ثبتنام نکردم تا به عدم اراده برای اصلاح رویههای غلط اعلام اعتراض کرده باشم. من معتقدم که حضور یا عدم حضور من و امثال من هیچ تفاوتی را در رویهها و سازوکارهای موجود ایجاد نخواهد کرد، در چنین مجلسی ما شرمندگان در برابر مردم هستیم که مطالبه بحقی برای اصلاح رویهها دارند.
ما در جبهه اصلاحطلبان به یک تکثر غیرقابل اجماع رسیدیم و این تکثرها بهقدری پررنگ شده است که دیگر امکان تجمیع طیفهای مختلف اصلاحطلب ذیل اسامیای همچون شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی وجود ندارد و شاهد هستیم که هرچه زمان میگذرد دامنه اختلافات از اختلاف سلیقه در حوزه کنشگری به اختلافات در حوزه معرفتی و بنیادی کشیده میشود.
اصلاحطلبان به یک تکثر غیرقابل اجماع رسیدهاند
*اگر موافق باشید کمی هم درباره کنشگریهای اخیر جریان اصلاحات برای انتخابات صحبت کنیم، در هفتههای اخیر صداهایی از درون جبهه اصلاحطلبان شنیده میشود که از فضای دیکتاتوری و بیبرنامگی داخل این جریان بهشدت انتقاد دارند و بعضاً سران جبهه اصلاحات را متهم به این میکنند که مانع کنشگری فعالانه احزابی میشوند که بهدنبال حضور در عرصه انتخابات هستند، با در نظر گرفتن اینگونه موضعگیریها درون جبهه اصلاحات آیا باید منتظر نوعی انشقاق در جبهه اصلاحات تا موعد برگزاری انتخابات مجلس باشیم؟
– در گذشته من تعبیری داشتم مبنی بر اینکه ما در جبهه اصلاحطلبان به یک تکثر غیرقابل اجماع رسیدیم و این تکثرها بهقدری پررنگ شده است که دیگر امکان تجمیع طیفهای مختلف اصلاحطلب ذیل اسامیای همچون شورای سیاستگذاری یا شورای هماهنگی وجود ندارد و شاهد هستیم که هرچه زمان میگذرد دامنه اختلافات از اختلاف سلیقه در حوزه کنشگری به اختلافات در حوزه معرفتی و بنیادی کشیده میشود، البته اقتضای یک جریان سیاسی پویا هم اینگونه است، به هر حال ما چمن نیستیم که بتوان با یک ماشین چمنزن آن را یکدست کرد.
آنهایی که تصور میکنند جامعه مانند چمنی است که میتوان با یک دستگاه چمنزن آن را یکدست کرد، بهاعتقاد من تفاوت جامعه و چمن را درک نمیکنند. به هر حال اگر این فرض تکثر غیرقابل اجماع درست باشد عناوین جبهه یا شورا منسوخ شده است و تنها عنوانی که میتواند در شرایط خاص برای مواضع خاص فراگیری این جریان را نمایندگی کند، ائتلاف است، البته شرط ایجاد یک ائتلاف هم این است که رهبری آن با فردی کاریزماتیک باشد، بهطوری که محور ائتلاف قرار گیرد و اختلافات را در زمانهای خاص برای یک کنش ویژه نادیده بگیرد، بهطور مثال ما در سال 92 با آقای حسن روحانی هیچ نسبت فکری و خاستگاهی و حتی رفتاری نداشتیم و اساساً ذیل چنین عناوینی فعالیت نکردیم ولی بهخاطر وجود مرحوم هاشمی که از توان رهبری کاریزماتیک برخوردار بود تفاوتهای جریانی را کنار گذاشتیم و اولاً برای احقاق حق از آقای هاشمی که صلاحیتش رد شده بود و ثانیاً برای برونرفت کشور از اینکه دوباره درگیر یک احمدینژاد دیگر نشود، بهروی آدم عجیبی بهنام آقای روحانی ائتلاف کردیم.
[محمدعلی وکیلی , انتخابات مجلس دوازدهم , احزاب اصلاح طلب , حسن روحانی ,]
خاتمی در معرض تخریب و مصادره از سوی طیف تندروی اصلاحطلبان است
* آیا تصور میکنید که آقای خاتمی همچنان دارای چنین ظرفیتی هست که رهبری کاریزماتیک ائتلاف اصلاحطلبان را بهعهده بگیرد؟
– بله، ایشان همچنان دارای چنین ظرفیتی هست بهشرط اینکه از سوی برخی طیفهای جریان اصلاحات مصادره نشود، البته آقای خاتمی در معرض تخریب است و خودش باید از این جایگاهی که دارد صیانت کند و اجازه ندهد که بهنفع یکی از خوانشهای تندروی اصلاحطلبی مصادره شود تا بتواند در مواقع ضروری متناسب با اهمیت موضوع زمینه تشکیل یک ائتلاف را فراهم کند، البته همچنان معتقدم که برای انتخابات مجلس امکان شکلگیری ائتلاف در جریان اصلاحات اساساً وجود ندارد.
احتمال ائتلاف نواصولگرایان با نواصلاحطلبان در انتخابات مجلس
البته معتقدم اگر ائتلافی از جنس ائتلافهایی که اشاره کردم شکل بگیرد، بعید نیست که حتی بخشی از جریان اصولگرا نیز ذیل این ائتلاف گنجانده شود، همین الآن هم بهنظرم با توجه به اراده خالصسازی که جاری و ساری است بخشی از جریان اصولگرا ممکن است بهطرف بخشی از جریان میانه مثل حسن روحانی یا علی لاریجانی کشیده شود، همانطور که آقای لاریجانی در یک برههای از جریان اصولگرایی فاصله گرفت و فعلاً در منتهیالیه جریان اعتدالی تعریف شود، امروز این زمزمه مطرح است که آقای قالیباف نیز با جریان آقای لاریجانی ـ اگر شرایط اجماع موردنظر اصولگرایان محقق نشود ـ در امتداد جریان اعتدالی تعریف شود، یعنی نواصولگرایی با نواصلاحطلبی به یک ائتلافی برسند.
بنابراین این تکثر غیرقابل اجماع صرفاً در اصلاحطلبان نیست و نشانههای این مسئله در اردوگاه اصولگرایان نیز دیده میشود، برای مثال این سؤال در رابطه با آقای باهنر که در انتخابات ثبتنام کرده است، مطرح است که ایشان قرار است در کدام یک از لیستها باشد، اگر جریان اصولگرا رقیب انسجامبخشی در تهران نداشته باشد ـ که ندارد ـ و به لیستهای درونگروهی روی بیاورد، سؤال این است که آقای باهنر در کدام یک از گروهها قرار میگیرد.
نظر من این است که قرابت سیاسی آقای باهنر به آقای لاریجانی بیش از اصولگرایان است و از طرفی این زمزمه اطراف آقای لاریجانی شنیده میشود که ایشان احتمالاً با طیف نزدیک به آقای روحانی و بخشی از جریانات اصلاحطلب همچون کارگزاران ائتلافی تشکیل خواهد داد، بنابراین اوضاع بسیار پیچیده شده است و ریسک تصمیمگیری خیلی بالا رفته است.
حالا فرض کنید اگر گروههای مختلف اصولگرا علیرغم اختلافات بتوانند یک لیست ببندند، سؤال این است که آیا آقای قالیباف در چنین شرایطی میتواند بار دیگر سرلیست اصولگرایان شود، بهعبارتی بحران سرلیستی ممکن است اصولگرایان را به بنبست بکشاند، همه این پیچیدگیها محصول یک خطای راهبردی است و آن اینکه جریان اصولگرا محاسبه نعمت حضور یک جریان قوی اصلاحطلب در میدان را نکرد و فکر نکرد اگر جریان اصلاحطلب با تمام قد و قواره حضور داشته باشد اولاً چقدر به مشارکت کمک میکند و ثانیاً انسجام درون گروه آنها را تقویت خواهد کرد.
روحانی با ثبتنام در انتخابات خبرگان ریسک سیاسی بزرگی کرد
* آقای روحانی هفته گذشته اظهاراتی داشت مبنی بر اینکه "باید اصلاحطلبان را برای حضور در انتخابات ترغیب کنیم" و این ابراز امیدواری را داشت که بتوانند در تهران و برخی از شهرستانها لیستهای انتخاباتی هم داشته باشند، ارزیابی شما از این اظهارنظر چیست؟
– آقای روحانی با ثبتنام در انتخابات خبرگان ریسک خیلی بزرگی کرد، البته ایشان جزو معدود چهرههای حسابگر میان سیاسیون است ولی بههرحال تصمیم پرریسکی را گرفت، چرا که بعید است در تهران لیستی مستقل از لیست جامعتین در انتخابات خبرگان داشته باشیم. اگر دیدید زمان مرحوم هاشمی لیست خبرگان با محوریت ایشان بسته شد و همزمان شد با شور انتخابات سال 94 که در نهایت به پیروزی لیست امید و لیست خبرگان اصلاحطلبان انجامید، امروز دیگر شاهد چنین فضای انتخاباتی در کشور نیستیم.
آقای روحانی خودش بهتنهایی ظرفیت تکانهسازی در فضای سیاسی کشور را ندارد و انتخابات خبرگان میتواند برای آقای روحانی حکم برد و باخت مهمی داشته باشد، تایید او یک دستاورد است ولی درباره رأیآوری ایشان اما و اگرهای زیادی وجود دارد، در نقطه مقابل دستاورد آقای روحانی در رد صلاحیت بیش از تأیید او خواهد بود.
[محمدعلی وکیلی , انتخابات مجلس دوازدهم , احزاب اصلاح طلب , حسن روحانی ,]
*ممنونم از وقتی که به ما دادید، در انتها اگر نکته خاصی باقی مانده است بفرمایید.
– همانطور که در ابتدای صحبتها هم عرض کردم تا سازوکار مجلس تغییر نکند، کارایی مجلس بسیار پایین خواهد بود و تفاوتی نمیکند که چه جریان یا گروهی در مجلس باشد، اما بهطور کلی با توجه به تکثری که در مجلس دهم بود این مجلس در مقایسه با مجلس فعلی کارآمدتر بود و مجلس دهم خروجیهایی داشت که قابل قیاس با مجلس یازدهم نیست.
*میتوانید نمونهای هم ذکر کنید؟
– بههرحال شما خاطرتان هست که مجلس یازدهم از نردبان شفافیت آرا بالا آمد، در حالی که در همان مجلس دهم طرح شفافیت آرای نمایندگان توسط تعدادی از دوستان اصولگرای ما به صحن ارسال شده بود.
بهاعتقاد ما این طرح برای مچگیری از نمایندگان بود و فقط بهروی آرای نمایندگان تمرکز کرده بود در حالی که ما بخشهای مختلف حکمرانی را داریم که در حوزه سیاستگذاری نقش بیشتری بهنسبت مجلس دارند، از جمله دولت، شورایعالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان و شوراهای شهر، ازهمینرو طرح ضرورت شفافسازی آرای همه شوراها و مجامع قانونگذار را ارائه کردیم که متأسفانه بررسی آن به عمر مجلس دهم قد نداد.
نمایندگان مجلس یازدهم نیز طرح شفافیت را در این مجلس مطرح کردند اما در نهایت این طرح بسیاری از بخشهای حاکمیتی را از شفافیت مستثنی کرد و یک بخشهای معمولی را آورد که همانها نیز در مجمع تشخیص مصلحت نظام به محاق رفت و بایگانی شد.
یک نمونه از اقدامات مثبت مجلس دهم این بود که نهایت تلاش خود را کرد تا یک ساختار موازی بهاسم هیئت عالی نظارت مجمع تشخیص بهرسمیت شناخته نشود ولی متأسفانه در مجلس یازدهم این ساختار کاملاً بهرسمیت شناخته شده است و شاهدیم که تمامی مصوبات مجلس باید از فیلتر این هیئت نیز عبور کند.
در نهایت اینکه پیشبینی من این است که با سازوکار جدیدی مثل پیشثبتنام که برای انتخابات مجلس در نظر گرفتند، ما بهسمت یکدستتر شدن مجلس دوازدهم در مقایسه با مجلس یازدهم خواهیم رفت.
پایان پیام/ت