میزگرد| دانشجو رهبر تحول اجتماعی و سیاسی در کشور است
به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو میزگرد «تبیین جایگاه دانشجویان در جامعه» با حضور دانشجویان دانشگاههای برتر برگزار شد، در این میزگرد دانشجوها به بررسی ابعاد مختلف فعالیتهای دانشجویی در دانشگاهها پرداختند و چالشهای موجود را تحلیل کردند.
گروه دانشگاه خبرگزاری فارس؛ شانزدهم آذرماه در تقویم کشور ما به یاد ۳ دانشجویی که در اعتراض به دیدار رسمی نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا با شاه پهلوی به شهادت رسیدند به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است از همین رو دانشجویان هرساله برنامههایی با محتوای استکبارستیزی در روز ۱۶ آذر برگزار میکنند و ویژگیهای دانشجوی تراز انقلاب را یادآور میشوند.
به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو میزگردی با عنوان «تبیین جایگاه دانشجویان در جامعه» با حضور محمدمصطفی باغبان دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف، امیرحسین کشانی دانشجوی کارشناسی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و امیررضا پشتیبان دانشجوی کارشناسی رشته ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در خبرگزاری فارس برگزار شد.
مشروح این میزگرد در ادامه آمده است:
* نقش فکری دانشجویان خیلی کمرنگ شده است
فارس: در حال حاضر دانشجویان در جامعه امروزی در چه جایگاهی قرار دارند؟ آیا دانشجویان در جامعه الگوپذیر هستند یا الگوده؟
باغبان: اصل دانشجو این است که یک الگوپذیر الگوساز است و سطح الگوپذیری و الگوسازی آن متفاوت است. الگوپذیری یعنی یکسری از مبانی فکری و خاص. در تاریخ میبینیم که فعالیتهای دانشجویی به این شکل بوده که یکسری مبانی فکری و اصولی وجود داشته که دانشجویان حول آن مباحثه و تفکر و مطالب و تفکر جدیدی تولید میکردند. براساس همان مبانی با فکر دانشجو تولید میشده و تفکر و الگوی جدید به جامعه تزریق میشده؛ یعنی میتوان گفت با چالشهایی که وجود داشته تفکری تولید و به الگوی جامعه تبدیل میشد.
در دهههای قبل و بعد از انقلاب و حتی اوایل انقلاب تا دهههای ۶۰ و ۷۰ میبینیم که دانشجویان برای جامعه الگوساز بودهاند اما رفتهرفته این الگوسازی از بین رفته و به هر نحوی سیاستزدایی یا تزریق افکار دیگری در دانشگاهها بوده است. این حلقه واسطه از بین رفته و مستقیماً شاهدیم جامعه از جای دیگری تغذیه میشود که ابزارهایش عوض شدند و افکار به صورت مستقیم از سوی رسانههای مختلف یا سلبریتیها تزریق میشوند.
عملاً میبینیم نقش فکری دانشجویان خیلی کمرنگ شده؛ وضعیت فعلی طوری است که دانشجویان عملاً نه فکر و نه حرف جدیدی تولید میکنند و باید گفت عملاً تغذیه میشوند. فضای دانشجویی خیلی یکدست شده و جامعه، قشر نخبگانی که دانشجویان هستند و قشر عام در حال تغذیه شدن هستند و اینکه این اقشار از کجا و از طریق چه کسی تغذیه میشوند، متغیر است.
فضای دانشجویی خیلی یکدست شده و جامعه، قشر نخبگانی که دانشجویان هستند و قشر عام در حال تغذیه شدن هستند و اینکه این اقشار از کجا و از طریق چه کسی تغذیه میشوند، متغیر است
* دانشگاه مرکز یا پله رشد برای زندگی بهتر شده است
کشانی: برای موضوع اثرگیری یا اثرپذیری دورههایی وجود داشته و دانشجویان خیلی اثرگذار بودهاند؛ اما در حال حاضر شاید به نظر میرسد که دانشجویان اثرگذار نیستند و بیشتر تأثیرپذیر هستند، برمیگردد به اینکه هویت دانشجویی چطور و چگونه تعریف میشود. یک هویت دانشجویی اگر جایگاه خودش را بداند قطعاً میتواند اثرگذار باشد. الان چون جایگاه خودش را نمیداند سرگردان است و یک توده بیشکل و بیجهت است و نمیتواند به بقیه جهت دهد. فضایی در دانشگاههای فنی وجود دارد که از دانشجو انتظار میرود که دانشگاه صرفاً یک مرکز یا پله رشدی برای زندگی بهتر یا زندگی در خارج از کشور است.
هویت دانشجویی بازه موقتی است برای اینکه یکسری سود شخصی به دانشجو برسد و تمام. یعنی هویت را در بهتر پول درآوردن و بهتر زندگی کردن ببینیم و این موضوع باعث شده دانشجو جایگاه خودش را نشناسد و طبیعتاً محیط دانشگاه و جامعه برایش فرق چندان خاصی نداشته باشد که چنین دیدگاهی باعث میشود تفکری در آن شکل نگیرد.
نظریهپردازان مختلفی در نقش جنبش دانشجویی صحبت کردهاند که دانشجو نسبت به بقیه اقشار جامعه مزیتهایی دارند و این افراد نه از سن خودشان پایینترند که اغلب بچه و دانشآموز محسوب میشوند که نمیتوانند تأثیرگذار باشند، هستند و نه وارد فضای کار شدهاند که چند شیفت کار کنند و وقت مطالعه و فعالیتهای اجتماعی نداشته باشند. دوره دانشجویی برای تمام دانشجویان یک فرصت بسیار خوبی است که بتوانند مطالعه و فعالیت بیشتری داشته باشند تا بتوانند رشد تشکیلاتی و شخصی داشته باشند. این مزیتی است که نشان میدهد دانشجویان در نقطهای هستند که میتوانند مهم و تأثیرگذار باشند.
صرفاً وقتی فضا به سمتی میرود که دانشجو از این فرصت برای بدست آوردن یک موقعیت بهتر استفاده کند و هویتش را هم تعریف کند به پدیدههایی مانند مهاجرت هم میرسد؛ البته دلایل مختلفی دارد و بحث مهاجرت، بخشی است که هویت در آن تعریف شده تا بتوانیم بهتر زندگی کنیم نه اینکه اثرگذار باشیم تا جامعه را تغییر دهیم و نه اینکه میتوانیم در نقطه درستی بایستیم که اثرگذار باشیم. طبیعتاً وقتی این فضا شکل میگیرد میتوان گفت هیچ تأثیرگذاری وجود ندارد و دانشجو نمیتواند جایگاهش را بشناسد که بتواند در نقطه تولید علم، گفتمان و پیشبری جامعه از این منطق استفاده کند که این مسائل از خصوصیات نسل است. به مرور زمان اتصال نسلها به منابع فکری کمتر شده و خودشان هم کمتر سعی میکنند این منابع را بگیرند و سلبریتیها وارد بازی شدند.
در کل جنبش دانشجویی میتواند مؤثر باشد به شرط اینکه خود دانشجو بداند جایگاهش کجاست و دانستن جایگاه این است که هر کسی که در دانشگاه فعالیت میکند به دانشجو هویت بدهد نه به یک تشکل خاص یا گروه محدود؛ بلکه گفتمانی به تمام دانشجویان ایجاد کند که به تمام دانشجویان هویت دهد که برای تغییر در آن جایگاه قرار بگیرند. اگر این اتفاق مدنظر قرار بگیرد و امیدآفرینی وجود داشته باشد، قطعاً میتوان تغییراتی در اجتماع ایجاد کرد.
* دانشجویان با فاکتورهای نخبگی و استقلال میتوانند نیروهای داخل و خارج از دانشگاه را ساماندهی کنند
پشتیبان: دانشگاه مبدا تحولات است و شاید حجم زیادی از این موضوع برمیگردد به اقتضای علم تا بتوانیم از امور معمولی که در جامعه مشاهده میکنیم، کمی فاصله بگیریم و آنها را با پرسشهای جدی مواجه کنیم. اتفاقی که میافتد این است که یک نظام دانایی ایجاد و شکل میگیرد که این را در هر بخشی از جامعه میتوان تسری داد؛ یعنی داخل فرهنگ و سیاست ساماندهی کرد.
دانشجو برآمده از جامعه و مردم است و اگر بخواهد در دانشگاه حضور داشته باشد میتواند با خاصیت نخبگی و استقلالی که دارد در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی پیشران باشد. زمانی که دانشجو دو فاکتور نخبگی و استقلال را داشته باشد هم میتواند سامانی برای امور جامعه پیدا کند و هم نیروهای اجتماعی داخل و خارج از دانشگاه را ساماندهی کند.
ماهیت دانشجو سیاسی است و شما نمیتوانید دانشجو باشید و بگویید سیاسی نیستم. گمان میکنم دوران پرشوری در در دوران دانشجویی در سالهای ۸۸ و ۹۰ داشتیم. در آن برهه جریانات اجتماعی و دانشجویی با یکدیگر نزاع فکری سنگینی داشتند و هر کدام برای ساخت ایران ایدهای داشتهاند و هم در اجتماع و هم در دانشگاه حضور داشتند.
از یک برههای به بعد تصمیمی اتخاذ شد که دیگر احتیاج نبود دانشگاه و اجتماع با این حجم درگیر شوند و تلاطم داشته باشند و کشور به هم بریزد. این دو بعد تأثیر عمیقی داشته که در وهله اول در جامعه جمعیت ۳۰۰-۲۰۰ نفرهای عنوان میکردند که خادم انقلاب هستند و دوستدار مقام معظم رهبری و برای انقلاب کار میکنند و مردم را زیاد درگیر موضوعات نمیکنند تا مردم کار خودشان را انجام دهند و رفاه حداقلی داشته باشند. این موضوع باعث شد امروزه طبقات اجتماعی مختلف ما مخصوصاً نسل جوان روایت خودشان را از ساخت ایران بطور کل از دست بدهند و هیچ روایتی از ایران نداشته باشند.
تا جایی که میدانیم امامین به ما گفتهاند زمام امور به دست خود مردم صورت میگیرد؛ یعنی ایده کلان سیاسی انقلاب اسلامی هم همین بوده و قرار بوده دانشگاهها این موضوع را تئوریزه کنند و این بود که به نوعی شکست انحصار دیوان سالاری، توزیع امور و تدبیر آن در دست توده عموم بود قرار بر این بود دانشگاهها این موضوع را تئوریزه کنند که در سال ۱۳۸۸ متوجه شدیم این موضوع به افول رفته است.
دانشجو در دانشگاه درون یک لوپ قرار گرفته و تقطیر شده است. به دانشجویان گفتهاند زیاد به مباحث کلان که ممکن است دوقطبی ایجاد کند وارد نشوند و با امکانات رفاهی که در دانشگاهها در اختیارشان قرار میگیرد فقط درس بخوانند؛ بنابراین با چنین روشی فقط دانشگاه را فربه کردهاند که این موضوع باعث میشود به مرور زمان از دانشجو هویتزدایی شود.
وقتی به دهه ۶۰ برمیگردیم و میبینیم که بعد از ترور شهید مطهری، آیتالله سیدعلی خامنهای در آن زمان نماینده امام خمینی (ره) در دانشگاهها بودند، ایشان یک لحظه آرام و قرار نداشتند و پیگیر جلسه با مارکسیستها و جلسه بررسی شبهات بودند و همیشه در وسط میدان حضور داشتند؛ در حال حاضر شما میبینید نهادهای رهبری در دانشگاهها فعالیت چندانی ندارند. متأسفانه اتفاقی که این روزها افتاده قطع ارتباط دانشجویان با جامعه است.
بعد از انقلاب نیازمند دانشگاهی بودیم که بتواند ایده سیاسی کلان برآمده از انقلاب اسلامی را که شکست انحصار دیوانسالاری و توزیع قدرت بین مردم بود را تئوریزه کند که متأسفانه دانشگاه نتوانست این کار را انجام دهد و به مرور زمان خیلی از این موضوع دور شد. دانشگاهها به جای اینکه درگیر امر سیاسی و دانشجو شوند درگیر مناسبات به نوعی سیاستزده شدند.
امروز چیزی به اسم دانشگاه نداریم و حس میکنم شاید استارتاپ یا اندیشکدهای خاص داشته باشیم. این اندیشکدهها سیاستزدایی شده و چه بسا در نقاطی علمزدایی هم شده است. درحال حاضر بحث بر سر این موضوع است که چه پژوهشهایی انجام دهیم که درآمدزایی بیشتری داشته باشد.
باید فضا و بستری برای دانشجویان فراهم کنیم که بتوانند فضای جامعه را نقد و خلق ادبیات کنند
دانشجوی سیاسی، برآمده و ایستاده در آرمان جمهوری و آرمان عدالت است و میتواند نیروهای اجتماعی را در داخل و خارج ساماندهی کند. باید فضا و بستری برای دانشجویان فراهم کنیم که بتوانند فضای جامعه را نقد و خلق ادبیات کنیم.
* دانشجو علاوه بر علم باید نگاه و اطلاعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هم داشته باشد
فارس: به نظرتان میزان دخالت دانشجویان در مسائل اجتماعی چقدر باید باشد؟
باغبان: شاید بتوان رسالتهای دانشجویی را به چند دسته علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تقسیم کرد که این موارد از یکدیگر جدانشدنی و مماس بر هم و توأمان هستند. نمیتوانیم بگوییم یک دانشجو باید برود سراغ علم، دیگری به سراغ سیاست؛ بلکه سیاست و فرهنگ هر کدام یک علم هستند.
علاوه بر اینکه در دوران دانشجویی، دانشجو به سراغ علمی میرود که در دانشگاه ارائه میشود بایستی نگاه و اطلاعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز داشته باشد. آن زمان است که علم دانشجو به درد جامعه میخورد و علمی که در یک فضای کانالیزه آموخته شود به درد جامعه نمیخورد. اگر این فرد دانشمند هم شود و تحلیلی از مباحث جامعه، سیاست و فرهنگ کشورش نداشته باشد، نه تنها آن علم نفعی برای دنیا ندارد شاید مضر هم باشد؛ بنابراین نقش دانشجو این است که با نگاه همه جانبه به سراغ اهدافش برود و این نگاه باعث میشود علم و توان دانشجو به درد جامعه بخورد و اثرگذاری مثبتی داشته باشد.
دانشجو باید با دیدگاهی که بدست میآورد از علم و امکاناتی که در دانشگاه در اختیارش قرار داده شده بتواند برای جامعه مفید و مثمرثمر باشد. در حال حاضر فضای دانشجویی در حوزه علمی خیلی یکجانبه و تک بُعدی شده و دانشجویان به سمت تولید مقالات میروند. دانشگاهها باید اصلاح شوند تا اثرپذیری درست شود و از لحاظ فرهنگی و اجتماعی هم همینطور است که متأسفانه دانشجویان این مسائل را کنار گذاشتهاند و میبینیم اگر فعالیتی هم داشته باشند خودش اثرگذار نیست؛ بلکه گاهاً به بازیچه گردانهای دیگر (سلبریتیها و رسانههای دیگر) تبدیل شدهاند. این فرد دیگر نمیتواند جهتدهی کند و تفکر، جنبش و ایدئولوژی چه فرهنگی و چه اجتماعی تولید کند.
در جریان انقلابی دانشگاهها برخلاف فرمایشات مقام معظم رهبری میشنویم که میگویند شما که در دانشگاه هستید فکرتان باید فقط به درس باشد و این موضوع هم از طرف دانشجو باعث شده تا دانشجو خودش را اثرگذار نداند و این وضعیت فعلی باشد.
* دانشگاههایی که صرفا یک مدرسه بزرگ هستند، نمیتوانند جامعه را تغییر دهند
کشانی: دانشگاهها چند نسل بودند که نسل اول مانند مدرسه، بزرگ بود؛ نسل دوم بحثهای پژوهشی؛ نسل سوم کارآفرین و نسل چهارم روی جامعه اثر میگذارند. دانشگاههایی که صرفاً یک مدرسه بزرگ هستند هیچ وقت نمیتوانند جامعه را تغییر دهند و اساساً اگر بخواهیم به صورت جامع به کارکرد دانشگاهها نگاه کنیم میبینیم که کارکردش تغییر جامعه است. اگر این نباشد یک مدرسه بزرگ است و گفتمان پیشرفت از یک مدرسه بیرون نمیآید و تفاوت مدرسه با دانشگاه نسل چهارم و پنجم که قرار است جامعه را تغییر دهد و در آن نقطه بایستد این مسأله است که چه تک تک آدمها و دانشگاهها چندبُعدی باشند. گفتمان پیشرفت یک گفتمان تکنیکال نیست و یک گفتمانی نیست که مقالات بیشتری تولید کنیم و پیشرفت داشته باشیم.
یک مسأله موضوع اجماع نخبگانی است که به شدت چند بُعدی است و فضای سیاسی و فرهنگی دارد و اگر دعواها و ایدههای سیاسی شکل نگیرد کار علمی ذیل گفتمان بزرگتری تعریف نشود، میشود یکسری مقالات صرف که استفاده نمیشود.
* دانشجو باید از آرمان اساسی و ایده اصلی جمهوری اسلامی گفتمان سازی کند
فارس: دانشجو باید چگونه برای آحاد مردم الگو باشد؟
پشتیبان: دانشجو نسبت به تمام اتفاقاتی که پیرامونش میافتد خودآگاهی دارد. دانشجو نسبت به همه چیز موضع دارد، حتی مواضعی که نیاز به تحلیل دارد به طوری که شاید این تحلیل غلط باشد. دانشجو باید بتواند از آرمان اساسی و ایده اصلی جمهوری اسلامی گفتمانسازی کند. دانشجو باید بتواند مطالبه و مطالبهها را پیاده کند. اینجاست که میتوانیم بگوییم دانشجو رهبر تحول اجتماعی و سیاسی کشور است و به مثابه همین هم میتواند نیروهای داخلی و خارجی در دانشگاهها را سازماندهی کند.
پایان پیام/