دیدار رهبری با دانشجویان؛ مصداق بارز مردمسالاری حقیقی
به راستی کجای دنیا یک جوان بیستوچند ساله مقابل شخص اول یک کشور میایستد و اینگونه راحت سخن میگوید؟ کسانی که بعد از این دیدار، یک کلیدواژه «رفراندوم» را در رسانههای زنجیرهایشان برجسته کردند، درخشش مردمسالاری حقیقی را در همین دوساعت و نیم ندیدند؟
فارسپلاس؛ دیگر رسانهها- کیهان نوشت: آخرین سهشنبه فروردینماه سال جدید، حوالی ساعت 14. خیابان جمهوری مثل همیشه در این ساعات شلوغ است. اما در تقاطع کشوردوست، صحنهای متفاوت به چشم میآید. دهها جوان دهه هشتادی و هفتادی که بعضی پیاده آمدهاند و بعضی دیگر از اتوبوس و تاکسی پیاده میشوند، از پیادهرو سمت راست خیابان کشوردوست پایین میروند. کسانی که با این خیابان آشنایی ندارند، احتمالا از دیدن این همه جوان در اینجا تعجب میکنند، اما به نظر میرسد ساکنین محل دلیل آن را خوب میدانند. هرچه باشد، دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب بیش از دو دهه است در ماه رمضان برگزار میشود.
دانشجویان در پیادهرو صف کشیدهاند. با اینکه روزهدارند، اما اثری از ضعف و بیحالی در چهرههایشان معلوم نیست. با هم حرف میزنند و شوخی میکنند و میخندند. این صف با جاهای دیگر خیلی فرق دارد. با اینکه کند پیش میرود، اما هیچکس غر نمیزند. بعضی دانشجوها را میبینم که وقتی دوستانشان را کمی جلوتر میبینند، به آنها میپیوندند. اما کسی از به هم خوردن نوبت شاکی نمیشود. همه میدانند که انتهای این صف قرار نیست چیزی کم بیاید. همه به خانه پدری دعوت شدهاند و جا برای همه محفوظ است.
هر روز هم بیایم، حس خوبی دارم!
اینکه میگویم خانه پدری، تعبیر خودم نیست. یکی از دانشجوها میگوید. اسمش امیرحسین است و مهندسی فضای سبز میخواند. کندی حرکت صف فرصتی است تا با بعضیها گپ بزنم. از یکی که کت و شلوار و ریش مرتبی دارد، میپرسم: چه حسی داری؟ میگوید: خیلی خوب! میپرسم دفعه اول است میآیی؟ میگوید: نه، قبلا برای دیدار نخبگان هم آمدهام. و ادامه میدهد: ولی هر روز هم بیایم، حس خوبی دارم!
ساعت از سه بعدازظهر که میگذرد، کمی سرعت پیشروی بچهها زیاد میشود. تعبیر بچهها را از باب خودمانی بودن میگویم. وگرنه هرکدام برای خودشان مردی هستند. بالاخره به گیت ورود میرسیم و بازرسیهای چندمرحلهای را رد میکنیم. افراد تیم حفاظت، خوشرو که چه عرض کنم، شوخطبع هم هستند! در همان حالی که با دقت کارشان را انجام میدهند، با دانشجوها شوخی میکنند و البته جوابش را هم میگیرند! آنها میزباناند و بچهها مهمان. اینجا قرار نیست کسی ناراحت بشود.
ساعت یا موبایل ندارم، ولی فکر میکنم قبل از ساعت چهار است که پایمان زیلوهای آبیرنگ حسینیه را لمس میکند. من جایی تقریبا وسط حسینیه گیرم میآید و مینشینم. بچهها هرچقدر در خیابان انرژی داشتند، حالا دوبرابر شده. پسرها فریاد میزنند: این همه لشکر آمده. و دخترها که سمت راست حسینیه نشستهاند جواب میدهند: به عشق رهبر آمده. یکی دیگر فریاد میزند: ابوالفضل علمدار… و جمعیت ادامه میدهد: خامنهای نگهدار! خلاصه ابراز احساسات خودجوش بچهها قطع نمیشود. یک نفر که جلویم نشسته، وسط جمعیت کسبوکار پررونقی برای خودش دستوپا کرده است. خودکار برداشته و با خط خوشی کف دستهای دیگران شعار مینویسد. البته این کسبوکاری است که از پول در آن خبری نیست. عشق به حضرت آقا را با ذوق و مهارت درهمآمیخته و دیگران را هم در ابراز این عشق به معشوق کمک میکند.
علمدار ولایت، تولدت مبارک!
جمعیت دو سه دقیقهای است شعار نمیدهد که ناگهان کسی از جلوی حسینیه با آهنگ زیبایی میخواند: آقاجان… تولدت مبارک… عجب چرا به ذهن خودم نرسیده بود؟ تولد آقا گرچه در شناسنامه 24 تیر ثبت شده ولی خودشان در یکی از سخنرانیها تولدشان را 29 فروردین گفته بودند. این تقارن زیبا لبخند بر لبهای دانشجوها مینشاند و خیلیها این نوا را تکرار میکنند.
ساعت حدود 16:30 است و همچنان منتظر هستیم. اینجایی که من نشستهام، جایگاه آقا تقریبا معلوم نیست و باید گردن بکشم تا روی سکو را ببینم. این گردنکشیدنها هم مسری است! تا یکی سرش را بالا میآورد و به جلو خیره میشود، چند نفر دیگر هم پشتسرش به هوای آمدن حضرتآقا نیمخیز میشوند! اما چند دقیقه بعد وقتی همه افراد جلوی حسینیه ناگهان بلند میشوند و صدای صل علی محمد / یاور مهدی آمد تمام همهمهها را میشکافد، مطمئن میشوم که آقا آمده است.
یک نفر قبلا پشت تریبون تذکر داده بود که وقتی حضرت آقا آمدند، جمعیت از جایی که الان هستند جلوتر نیایند. اما فکر کنم خودش هم میدانست کسی نمیتواند به این تذکر پایبند باشد! به هر حال سه چهار متر جلوتر میرویم و من بین جمعیتی که حالا خیلی فشردهتر شده مینشینم. یک نفر از عقب حسینیه فریاد میزند: علمدار ولایت… لابد میخواهد بگوید بسیجیان فدایت! اما با خلاقیتی جوانانه ادامه میدهد: تولدت مبارک! جمعیت که از این ابتکار زیبا به وجد آمده، تکرار میکند و شعارها و ابراز احساسات به اشکال مختلف فضای حسینیه را گرمتر از قبل میکنند. تا بالاخره با نوای زیبای امیرحسین رحمتی، قاری قرآن همه آرام میگیرند.
تیتر مبارزه با فساد: محاکمه بانیان وضع موجود
آقا با چهرهای بشاش روی صندلی نشسته است و ماسک روی چهرهاش هم نمیتواند شادابی ناشی از دیدن فرزندانش را پنهان کند. مجری برنامه که امسال یک خانم است، اسامی نمایندگان تشکلها را میخواند و آنها پشت جایگاه قرار میگیرند. اولین نفر امیرمحمد کولانی دبیرکل جامعه اسلامی دانشجویان است. کولانی سخنش را با بیان برخی از مشکلات اقتصادی شروع میکند که حاصل سوءمدیریت دولت قبل است و در آستانه سالروز صدور فرمان هشت مادهای رهبری در مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، با صدای بلند تاکید میکند: «تیتر اصلی مبارزه با فساد، محاکمه بانیان وضع موجود است که دل در گروی لیبرالیسم دارند و نه اسلام ناب.» جمعیت با صدای بلند احسنت میگوید و کولانی سخنش را در ادامه به «آرمان» و «هویت» انقلاب اسلامی میرساند.
نماینده جامعه اسلامی بحثهای عمیقی را سلسلهوار پیرامون جوانان، مبانی معرفتی، لزوم رجوع به عقبه فکری و ایجاد زنجیره تواصی مطرح میکند که مشخصا حاصل ساعتها فکر و مطالعه است. و در آخر پیشنهاد میدهد که در هر دانشگاه یک «قرارگاه فرهنگی» تشکیل شود تا با ایجاد سازوکارهای «هویتبخشی» و پرداختن به «مبانی فکری»، زمینه رسیدن افراد جامعه به قرب الیالله فراهم شود. کولانی در پایان خبر خوبی هم میدهد و آن اینکه اعضای این تشکل در دانشگاه تهران، قرار است یک اردوی معرفتی «طرح ولایت» با حضور 400 دانشجوی این دانشگاه در تابستان برگزار کنند. اردویی که مورد توجه شخص حضرت آقا بوده است.
نفر بعدی محمدصالح ترکمان، نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی است. ترکمان پرشور و حرارت صحبت میکند. از عوامل موثر بر ناامیدی مردم میگوید و به مواردی از قبیل خصوصیسازی و شورای عالی سران قوا انتقادات تندی میکند. ترکمان به برخی از اصول قانون اساسی اشاره میکند که به درستی اجرا نمیشوند و درنهایت از رهبری به عنوان «معتقدترین فرد به قانون اساسی و مردمسالاری دینی» و «مهمترین حافظ آن» میخواهد تا سیاستهای کلی مردم سالاری دینی از طرف ایشان تدوین و ابلاغ گردد. به راستی کجای دنیا یک جوان بیستوچند ساله میتواند مقابل شخصیت اول یک کشور بایستد و اینگونه راحت سخن بگوید؟ کسانی که بعد از این دیدار، یک کلیدواژه «رفراندوم» را در رسانههای زنجیرهایشان برجسته کردند، درخشش مردمسالاری حقیقی را در همین دوساعتونیم ندیدند.
هم انتقاد، هم پیشنهاد
بعد از ترکمان، زهرا وفاداران از طرف بسیج دانشجویی صحبت میکند. وفاداران سخنش را اینگونه آغاز میکند: «امروز که بهواسطه غوغا و هیاهویِ فریبندهِ خناسانِ بیگانه و سادهاندیشانِ داخلی، بازار تخریب و سیاهنمایی علیه ایران اسلامی داغ شده است و طعنه به جمهوری اسلامی برای برخی شده است، پز روشنفکری و ابزار کسب اعتبار! باید گفت آقایان کمی تاریخ بخوانید، از قضا امروز روز شکر است!» او در ادامه با ترجیعبند «خدا را شکر» به یادآوری دستاوردهای انقلاب اسلامی میپردازد و سپس انتقاداتی هم به وضع موجود وارد میکند.
عدم مردمیسازی برخی طرحهای دولت به ویژه ساخت مسکن و عدم تربیت مسئولانه در نظام آموزش عالی از جمله موارد مورد انتقاد نماینده بسیج دانشجویی است و در انتها با پرداختن به مسئله زن و خانواده، اعتراض میکند که چرا با وجود مکلف بودن دولت در پرداخت بودجه 10.7 هزار میلیارد تومانی جمعیت، در سال 1401، سازمان برنامه و بودجه حتی یک ریال برای حمایت از نسل و خانواده ایرانی به دستگاهها پرداخت نکرده است.
سپس نوبت به مرتضی خواجوی میرسد که به نمایندگی از گروههای جهادی دانشجویی سخن بگوید. خواجوی مطالبش را با نظم خوبی دستهبندی کرده و در چهار محور به بررسی وضعیت حرکتهای جهادی در کشور و آسیب شناسی آن میپردازد. بیشترین انتقاد او متوجه نهادهای رسمی و دولتی است که به تعبیر او بیشتر نقش سرعتگیر را در مسیر حرکت گروههای جهادی دارند تا شتاب دهنده. خواجوی بیان میکند که 18 نهاد در زیستبوم محرومیتزدایی کشور فعال هستند اما اکثرا به فعالیتهای سطحی مشغولاند و ضعف رویکرد جبههای و عدم وجود نقشه جامع محرومیتزدایی در میان آنها موجود است. یکی از نقاط قوت سخنرانی او این است که به موازات بیان مشکلات، راهکارهایی نیز برای حل مشکل پیشنهاد میدهد.
دوگانه ایراندوستان و ایرانستیزان
معین رضیعی اما تند و تیزتر از نفر قبلی صحبت میگوید و در انتهای بعضی جملاتش احساسات جمع را در حمایت از سخنانش برمیانگیزد. رضیعی با بیان دوگانه ایراندوستان و ایرانستیزان که پاییز 1401 عرصه تقابل آنها بود، به بیان تناقضهای رفتاری ایرانستیزان میپردازد و حسابی از خجالتشان درمیآید! نماینده انجمنهای اسلامی مستقل به عملکرد دولت سابق و اظهارات اخیر برخی مقامات آن نیز کنایههایی میزند و سپس انتقادات صریحی نسبت به برخی مشکلات داخلی کشور مطرح میکند. این هم روش خوبی برای اعتراض است که ابتدا با دشمنان کشور مرزبندی شود و سپس به وضعیت خودمان انتقاد شود.
محور سخنان نفر بعدی مسئله زن است. مریم محمدی که به نمایندگی از نشریات دانشجویی پشت تریبون میآید، او که دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف است، با بیان اینکه وقتی جنبشی کمعیار سعی میکند هویت والای زن را در سراشیبی شعاری سه کلمهای بیندازد پرداختن به مسئله زن بیش از هر زمان اهمیت دارد، در چهار محور هویت، رسانه، قانونگذاری و مبانی معرفتی به آسیبشناسی مسائل مربوط به بانوان ایرانی میپردازد. مطالبی که محمدی در این 4 محور بیان میکند، مانند مطالبی که نماینده جامعه اسلامی گفته بود، هر قسمتش حاکی از مطالعاتی عمیق و مبنادار است. چنانچه خود او هم در محور چهارم به اهمیت مبانی معرفتی در مسئله زن اشاره میکند.
نماینده دفتر تحکیم وحدت بعد از محمدی صحبت میکند و مطلع سخن او موضوع تحولگرایی است. او ذیل سه سرفصل تحول مبتنی بر اصول، تحول مبتنی بر اصلاح و تحول مبتنی بر پاسخهای نوآورانه به بیان مشکلات و ضعفهایی میپردازد که بخش مهمی از آنها به حوزه دانشگاه و آموزش و پرورش مربوط میشود و دانشجویان که از نزدیک برخی از این مشکلات را لمس کردهاند، با احسنت گفتنهای بلند خود بخشیپور را همراهی میکنند.
شکستهنفسی حضرت آقا
آخرین نفر که پشت تریبون میرود، محمدمهدی نوینیفرد است. او به نمایندگی از مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد به بیان مشکلاتی میپردازد که اغلب جنبه اقتصادی دارد، هرچند حول مسائلی چون حجاب و فضای مجازی هم سخن میگوید. نوینیفرد در مسئله مقابله با بدحجابی معتقد است که باید با بلاگرها و سلبریتیهای مروج بیحجابی برخورد جدی شود و برخورد با خانمهایی که فریب تبلیغات دشمن را در مسئله پوشش خوردهاند، ظرافت و پیچیدگیهای زیادی دارد. هنگامی که او مشکل بانوان در تهیه لباس مناسب و پوشیده را بیان میکند، به ناگاه سمت راست حسینیه که دختران نشستهاند، به وجد میآیند و صدایشان را بالا میبرند تا معلوم شود چقدر این مسئله مورد مطالبه بانوان است.
بعد از حرفهای پرحرارت نمایندگان دانشجویان حالا گوش همه تیز شده تا سخنان آقا را بشنوند. آقا با لحنی آرام و متین شروع به صحبت میکند. در واکنش به تبریک تولدش توسط دانشجویان میگوید که این حادثه ناچیز و کمارزشی است که با ابراز احساسات بچهها و صلوات برای سلامتیشان مواجه میشوند. حضرت آقا از کیفیت بیان و نظم مطالبی که سخنرانان بیان کردند ابراز خرسندی میکند و سپس به رسم معمول، نکاتی را پیرامون مسائلی که آنها مطرح کردند، گوشزد میکند. اما روح مطالبی که بیان میکنند، مشتمل بر چند نکته است. حمایت از مطالبهگری و انتقاد دانشجویان و در عین حال تاکید بر رعایت دقت و انصاف و واقعنگری در بیان مشکلات. نکاتی که در دیدارهای دانشجویی سالهای گذشته نیز به اشکال مختلف از سوی ایشان بیان شده بود.
«تقویت مبانی معرفتی» موضوعی است که در تمام دیدارهای دانشجویی سالهای اخیر مورد تاکید رهبری قرار گرفته است. امسال اما دو نفر از نمایندگان دانشجویی- کولانی و محمدی- هم به این موضوع اشاره کردهاند. حضرت آقا مطالب آنها در این خصوص را تایید میکند و با اشاره به قسمتی از سخن امیرمحمد کولانی که شهید مطهری، شهید بهشتی و علامه مصباح یزدی را مرجع فکری دانسته بود، این سه اندیشمند را نیز تایید و دانشجویان را به استفاده از آثار آنها برای تقویت بنیانهای معرفتی دعوت میکند.
خدا کند شهید نشوید!
سخنان آقا محورهای متعددی دارد که شرح همه آنها در این «حاشیهنگاری» مقدور نیست. اما دانشجویان با دقت گوش میدهند. قسمتی از سخنانشان که میفرمایند خدا کند شهید نشوید ظاهرا با تعجب و اعتراض بچهها مواجه میشود اما آقا توضیح میدهد: «البته در پیری اشکال ندارد؛ هفتاد هشتاد سالتان که شد، آنوقت شهید بشوید، امّا فعلاً تا جوانید کارتان داریم.» و بچهها آرام میگیرند.
صحبتهای گرم و پدرانه آقا با فرزندانش که تمام میشود، مؤذن به سرعت اذان میگوید و در چشم بههمزدنی صفهای نماز پشتسر امامی که نه فقط امام جماعت، بلکه امام جامعه و امام دلهاست، تشکیل میشود. نماز عشا که تمام میشود، بیشتر بچهها هرچند گرسنهاند اما بهجای سفره افطار دور محبوبشان را میگیرند. سخنرانان قبلا انگشترهای آقا را یکی پس از دیگری صاحب شدهاند و فقط یک تسبیح مانده که آن را هم یک نفر زرنگی میکند و میگیرد!
بعد از صرف افطار، همانند بقیه مهمانان خارج میشوم، در محوطه حسینیه میزی گذاشتهاند و به هرکدام از دانشجویان یک بسته فرهنگی هدیه میدهند. بسته شامل یک رواننویس، کتابچههایی از بیانات رهبری در مسئله زن و خانواده و یک نقشه زیبا از فرمایشات ایشان پیرامون جهاد تبیین است. نقشهای که قرار است افسران جوان جنگ نرم که همین جوانهای دهه هشتادی و هفتادی هستند، آن را پیش روی خود داشته باشند و با کمک آن، میدان نبرد فرهنگی را در دانشگاه فتح کنند./محمدامین ساغندی
پایان پیام/ت